28 ادبیات ضد مسیحی در دوره صفوی
شاهعباس و فعالیتهای مذهبی مسیحیان
باید توجه داشت كه اصفهان زمان شاهعباس از سه جهت شاهد حضور مسیحیان بوده است؛ نخستین گروه ارامنه بودند كه شاه بنا به دلایلی آنان را در اصفهان سكونت داده بود. «1» گروه دوم مسیحیان گرجی بودند كه به عنوان گروگان، اسیر یا هر عنوان دیگری در دربار صفوی حضور مییافتند. سوم اروپائیانی بودند كه به دلایل تجاری، سیاسی، نظامی و یا جهانگردی عازم این شهر میشدند. در واقع، از دید توجه به مسائل مذهبی و احیانا مباحثات دینی، مهمترین گروه مسافران اروپایی بودند. ارامنه به دلایل قومی، مذهبی و نیز سیاسی، علاقهمند به ترویج مسائل مذهبی نبودند و جز در صورتی كه شاه یا شخص متنفّذی آنان را به بحث میكشاند، خود را درگیر چنین مباحثاتی نمیكردند. گرجیان نیز به دلیل مغلوبیت در برابر صفویان و نیز به دلیل فرهنگ بسیار ضعیف دینی خود توان شركت در این مباحثات را نداشتند. میدانیم كه مقامات ایرانی علاقهمند بودند تا آنان به اسلام بگروند «2» و لذا طبیعی بود كه آنها زمینه حضور در این مباحثات را نداشتند. بنابراین زمینه اصلی طرح این مباحث مربوط به مسافران اروپایی و تا اندازه بسیار كمتری مربوط به ارامنه میشد.
رفت و آمدهای مكرر خارجیان و نیز حضور مسیحیان بومی و یا گرجی سبب شده بود تا شاه و دیگر درباریان با اندیشههای مسیحی آشنا شوند؛ دلاواله در گزارش دیدارش با شاه عباس میگوید: ... پس از آن شاه، با اطرافیان خود از پاپ سخن گفت و توضیح داد كه چگونه او رئیس مسیحیان و جانشین عیسی و یا به قول او عیسی المسیح است. بعد گفت:
بسیاری از عیسویان نیز از پاپ اطاعت نمیكنند و با هم اختلاف دارند و در دنیا هفتاد و دو فرقه عیسوی وجود دارد. نمیدانم این اطلاعات را شاه از كجا به دست آورده بود، و به هر حال درباره آداب و رسوم مختلف فرقههای عیسوی و طرز روزه گرفتن و تشریفات
______________________________
(1). در این باره نك: لكهارت، انقراض سلسله صفویه، ص 319
(2). درباره یك شاهد قابل توجه از علاقهمندی شاهان صفوی به مسلمان شدن گرجیان نك: قمی، قاضی احمد، خلاصة التواریخ، ج 2، صص 409- 411.
ص: 966
مذهبی آنان مطالبی بیان داشت و تصور میكنم آنها را از اتباع مسیحی خود فرا گرفته بود. «1»
كشیشان اروپایی در اصفهان با شدت و ضعف و البته به طور مستمر حضور داشتند.
دلیل عمده حضور آنان، همراهی آنان با هیئتهای سیاسی و یا حتّی ریاست این هیئتها بود كه از طرف دول اروپایی برای بحث و مذاكره با شاه صفوی در زمینههای اقتصادی و سیاسی عازم ایران میشدند. هدف اصلی این هیئتها در بسیاری از موارد تحریك شاه به جنگ با دولت عثمانی بود. متأسفانه در آن دوره، به دلیل وجود مسائل سیاسی و مذهبی میان دولت عثمانی و صفوی، نزاعهای شدیدی رخ داده و اختلافات عمیقی به وجود آمده بود. از سوی دیگر اروپائیان نیز با دولت عثمانی درگیر بودند؛ لذا نمایندگانی به ایران میفرستادند تا دولت ایران را به جنگ وادارند. شاهعباس صفوی نیز بشدت طالب این همكاری بوده و از هر فرصتی برای تحكیم روابط با اروپائیان حمایت میكرد تا بتواند آذربایجان و دیگر اراضی متعلق به دولت ایران را در شمال غرب از تجاوز عثمانیها نگاه دارد. آنچه كه در كنار مسائل سیاسی برای اروپائیان اهمیت داشت، توجه به تبلیغات دینی و رواج مسیحیت بود. آنان بطور منظم در هیئتهای سیاسی، چند كشیش را راهی ایران میكردند و چه بسا رهبری این هیئتها را به دست یك كشیش میسپردند. در میان تقاضاهای آنان همیشه توجه به مسائل مذهبی مطرح بود؛ آنان در پی اجازه برای تأسیس كلیسا و آزادی تبلیغات مسیحی بودند. پیوند مسائل تبشیری و تبلیغی با استعمار، مطلبی است كه داستان ویژه خود را دارد.
در زمان محمد خدابنده نخستین بار فلیپ دوم پادشاه اسپانیا (سلطنت از 1555 تا 1598 م) دستور داد تا سفیری به ایران فرستاده شود. نمایندهای كه فرستاده شد، كشیشی با نام پرسیمون مورالس بود كه از هند به ایران فرستاده شده و زبان فارسی را بخوبی میدانست.
این كشیش كاتولیك، توانست اعتماد شاه را جلب كند و یك چندی استادی فرزندان شاه را به عهده بگیرد. در یكی از نامههای باقیمانده وی آمده است كه پادشاه ایران شدیدا مایل به اتحاد با سلاطین عیسوی مذهب بر ضد دشمن مشترك است و اگر او بداند كه سلاطین عیسوی حتما به چنین اقدامی مبادرت خواهند نمود، او بیدرنگ از مشرق به خاك عثمانی حمله خواهد برد. «2»
بعد از او نیز كشیشانی از سوی اسپانیا در عهد عباس اول عازم ایران شدند تا علاوه بر تحكیم روابط با ایران با فعالیتهای انگلیسیها مقابله كنند. در بیشتر مذاكرات از مسائل مذهبی نیز سخن به میان میآمد، حتی زمانی كه شاهعباس هیئتی را برای مذاكره با دول
______________________________
(1). دلاواله، سفرنامه ص 240
(2). نوایی، عبد الحسین، روابط سیاسی ایران و اروپا در عصر صفوی، صص 16- 17
ص: 967
اروپایی فرستاد، به آنان وعده داد كه اگر دول اروپایی متحدا به عثمانی حمله كنند، وی سراسر مرزهای كشور خود را به روی مسیحیان باز خواهد نمود و آنان را در ساختن خانه و كلیسا برای خویش آزاد خواهد گذاشت و حتی به اتباع مسیحی خود مثل ارمنیان و گرجیان سفارش خواهد نمود كه مانند همه عیسویان جهان از كلیسای كاتولیك پیروی كنند. «1»
یكی از این هیئتها كه از طرف دولت اسپانیا عازم ایران شد، متشكل از چند كشیش بود كه در ربیع الاول سال 1011/ اوت 1602 در مشهد به حضور شاهعباس رسیدند. در میان هدایا، علاوه بر اشیاء گران قیمت، هدیهای از اسقف گوهآ وجود داشت كه عبارت بود از كتاب شرح زندگانی عیسی مسیح؛ كتاب مزبور جلدی سخت گرانبها داشت. گفته شده است كه: «شاهعباس با كشیش آنتونیو گوهآ (رهبر هیئت اعزامی) از در موافقت درآمد و او را با همراهانش به كاشان و اصفهان برد و اجازه داد كه در اصفهان كلیسایی برای عیسویان بنا نماید و حتی مخارج كاشیكاری آن را از خزانه خویش پرداخت و وعده كرد كه مبلغین مسیحی را در وظیفه تبلیغی خویش آزاد گذارد، مشروط بدانكه پاپ و پادشاه اسپانیا به جنگ با تركان برخیزند ... هیئت سیاسی مذهبی اسپانیا تا حد زیادی در مأموریت خود توفیق یافته بود؛ زیرا به دنبال مذاكرات نیكولادی ملو با شاه و اجازه شاه در مورد ایجاد یك كلیسای كاتولیك و تأسیساتی برای مركزیت كاتولیكها، هیئت اسپانیا اجازه یافته بود كه مركزی برای مسیحیان فرقه اگوستین ساكن ایران و كلیسایی جهت پیروان آن فرقه تأسیس كنند»، هر چند به دلیل مخالفت سایر مسیحیان تأسیس این كلیسا عملی نشد. با اوج گرفتن نزاعهای فرق مختلف مسیحی و رسیدن خبر این درگیریها به شاه، وقتی از شهریار ایران اجازه احداث كلیسا خواستند، شاهعباس به آنان گفت: «اكنون دادن اجازه ساختمان كلیسا به پیروان فرقه شما به مصلحت نیست؛ زیرا خطر آن است كه مورد اعتراض مسلمانان قرار گیرد و شاید هم مسیحیان را بكشند؛ بهتر است كه شما به كشور خود بازگردید و پادشاه اسپانیا و پرتغال را به جنگ با عثمانیان وادارید، آنگاه بیایید و نه فقط در اصفهان، بلكه در همه شهرهای ایران كلیسا بسازید؛ زیرا در آن هنگام اگر مسلمانان اعتراض كردند، من میگویم كه آنها هم در برابر دشمنان به ما كمك كردهاند». «2»
آنتونیو دوگوهآ از مجموع سفر خود به ایران سفرنامهای نگاشته و اطلاعات فراوانی را درباره روابط شاهعباس با مسیحیان بویژه كشیشان خارجی به دست داده است. این آگاهیها گرچه یك طرفه نوشته شده و منبع مستقلی آنها را تأیید نكرده است، میتوان گفت كه به هر حال منبع مهمی برای شناخت موضع شاه نسبت به مسیحیان میباشد.
______________________________
(1). نوایی، همان ص 20
(2). همان، صص 22- 23
ص: 968
نصر اللّه فلسفی «1» لب مطالب وی را در بخشی مستقل آورده است. از مجموع آنها چنین به دست میآید كه شاهعباس، همانگونه كه گذشت، بطور عمده روی همكاری پادشاه اسپانیا و نیز پاپ درباره جنگ با دولت عثمانی حساب میكرده و برای آن اهمیت قائل بوده است.
همین امر سبب شده تا خارج از حد معمول با مسیحیان و نمایندگان سیاسی و مذهبی آن دولت خوشرفتاری كرده و آنها را به این هوس بیندازد كه تصور كنند شاه حتی مایل است مرام مسیحیت را بپذیرد. شركت شاه در محافل آنان و حتی احترام گذاشتن به صلیب و گفتن سخنانی كه گویی تأیید برخی عقاید مسیحیان بوده، این تصور را برای آنتونیو و دیگر همراهان وی به وجود آورده كه شاه بشدت علاقهمند به كیش مسیحی است. در حالی كه همانطور كه دلاواله و برخی دیگر یادآور شدهاند، و شواهد تاریخی نیز آن را تأیید میكند، شاه از این برخوردها صرفا نظر سیاسی داشت و تنها برای تحریك پاپ و پادشاه اسپانیا این گونه با نمایندگان آنان رفتار میكرد؛ به همین دلیل زمانی كه شاه شنید، پادشاه آلمان با دولت عثمانی صلح كرده، با اینكه مسأله ربطی به شاه اسپانیا و پاپ نداشت، او به هیچ وجه حاضر به پذیرفتن كشیشان نشده و بنای بدرفتاری با آنان را گذاشت.
با این حال نباید غفلت كرد كه اقدامات شاهعباس در این زمینه علاوه بر آنكه میتوانسته ناشی از اهداف سیاسی وی باشد، تا حدودی برگرفته از روحیات خاص او در توجه به اصحاب ملل و نحل و نیز ناشی از كنجكاوی خود وی بوده است و همین، سبب شده است كه در سلطنت وی مسیحیت تا اندازهای در ایران پراكنده شده، روابط فرنگیان با ایرانیان مستحكم شود و با احترامی كه شاه به هر دلیل برای آنان میگذاشت، موقعیت آنان در چشم مردم بالا رود. با این همه، شاه به هیچ عنوان نمیتوانست این امر را تحمل كند كه احدی از شهروندان ایرانی به مسیحیت بگرود و هر كس چنین میكرد، گرفتار عذاب سختی میشد. «2» جالب این است كه هر آنچه درباره اظهار علاقه شاه در این باره گفته شده، مستند به مطالبی است كه آنتونیو از شاه شنیده، اما در مصادر داخلی هیچ انعكاسی نیافته است. «3» این از آن جهت است كه شاه صرفا از روی مقاصد سیاسی با وی كه سرپرستی
______________________________
(1). فلسفی، زندگانی شاهعباس اول، ج 3، صص 933- 971
(2). به عنوان نمونه نك: فلسفی، همان، ج 3، صص 964- 965
(3). در برابر نمونه جالبی در یكی از مصادر داخلی آمده كه قابل توجه میباشد؛ جلال الدین محمد یزدی مینویسد: پس از آنكه در سال 1019 هجری قمری قلعه دمدم در كردستان به دست سپاهیان قزلباش مفتوح شد و امیرخان برادوست خارجی، مشهور به چولاق صاحب آن قلعه به هلاكت رسید. در میان اموال او تسبیحی بود از مرجان بسیار عالی. شاه آن را برای كشیش بزرگ كلیسای آلاورد در گرجستان فرستاد و این بیت را خواند:
تسبیح خارجی كه نه بر ذكر حیدرستدر گردن سگان جهنم طناب كن
ص: 969
هیئت را داشته، سخن میگفته است.
مقامات كلیسایی دیگری كه پس از كشیشان اگوستینی به ایران آمدند، كشیشان كارملی پابرهنه بودند كه به نمایندگی واتیكان در دربار ایران بسر میبردند. «1» از جمله رهبران این فرقه جان تاداودی سان الیزئو (جان تادئوس 1633 م) بود كه دلاواله میگوید: او را به نام پدر جووانی خطاب میكردند. این شخص در قزوین به دیدار شاه آمد و به نوشته دلاواله، وقتی شاه از او پرسید كه دیر نزد او آمده، گفت، طبق دستور شاه، مشغول ترجمه زبور داوود از كتاب مقدس بوده است. «2»
فیشل گزارش دقیقتری از این ماجرا به دست داده است. او مینویسد: در سال 1604 زمانی كه نخستین كشیش كارملی از طرف پاپ به دربار ایران میآمد تا شاهعباس را بر ضد تركان عثمانی تحریك كند، كاردینال برنارماسییووسكی نسخهای مشتمل بر هشتاد و شش صفحه مصوّر و مذهّب از عهد قدیم نوشته شده بر پوست كه هر صفحه آن دارای چهار تصویر بود به او داد تا به شاه تقدیم كند. این نسخه كه توضیحات عكسهای آن به زبان لاتینی بود در سال 1658 میلادی در قزوین به شاهعباس تقدیم شد. چون شاه لاتینی نمیدانست و از سوی دیگر علاقهمند بود تا مقصود تصاویر را بفهمد، به یكی از علمای ایرانی دستور داد تا توضیح هر یك از تصاویر را به فارسی بنویسد. برای اینكه آن عالم ایرانی بتواند كار خود را بدرستی انجام دهد، به او دستور داده شد با مبلغان كارملی در تماس باشد و آنچه را نمیداند از ایشان بپرسد. این كار انجام شد و همان نسخه اكنون موجود است. فیشل میافزاید كه این نخستین ارتباط شاهعباس اول با كتاب مقدس، سبب شد كه او علاقهمند به ترجمه متن مزامیر و انجیل شود، این شخص همان است كه دلاواله از او یاد كرده است. فیشل مینویسد كه كار ترجمه از سال 1616 م در اصفهان آغاز شد. در كار ترجمه مزامیر یك یهودی اصفهانی دستیار كشیش كار ملی بود. این كشیش در مارس 1615 در نامهای نوشت: من مشغول تألیف كتابهایی به زبان فارسی هستم و این كار پر زحمتی است و در آن سه ملای ایران و یك ربانی یهودی متولد اصفهان با من كار میكنند. این آخری، متنها را از عبری ترجمه میكند و من پس از مقابله با متن لاتین ترجمهها را اصلاح میكنم ... دو نفر ایرانی، ترجمهها را به خط فارسی مینویسند. فیشل با اشاره به اینكه این تنها ترجمهای بوده كه در عهد سلطنت شاهعباس صورت گرفته، میگوید كه ترجمه مزامیر در قزوین به شاه داده شد و اكنون نسخه آن در آكسفورد موجود است. «3»
______________________________
(1). شوستر والسر، ایران صفوی از دیدگاه سفرنامههای اروپائیان، صص 67- 68
(2). دلاواله، سفرنامه، ص 315
(3). مجله راهنمای كتاب، ترجمههای تورات و انجیل، سال سوم، صص 22- 23
ص: 970
دلاواله از جلسهای یاد كرده كه در قزوین نسخه مزبور به شاه تحویل داده شده است. او از یكی از جلسات شاه یاد كرده كه سفیر اسپانیا در آن حضور داشته و شاه بلافاصله كسی را به سراغ خلیفه كارملیهای برهنه پا فرستاده و دستور داده بود ترجمه زبور داوود را نیز با خود بیاورد. خلیفه نیز بلافاصله آمده و علاوه بر ترجمه زبور داوود، نسخهای از عهد جدید را نیز كه به زبان عربی چاپ شده بود با خود آورده بود تا نحوه چاپ آن را به اطلاع شاه- كه خیلی به این چیزها علاقهمند است و میخواهد چاپخانهای با حروف فارسی و عربی به وجود آورد- برساند.
تحلیل دلاواله این است كه به این ترتیب ما موفق خواهیم شد خیلی از كتابهای مذهبی خود را در ایران منتشر كنیم و روحانیون مسیحی خواهند توانست با امكانات بیشتری به روشن شدن فكر و روح مردم این سامان كمك كنند. «1»
در اینجا دلاواله به نكته بسیار مهمی اشاره میكند و آن اینكه قوت فلسفه در میان ایرانیان سبب كنجكاوی آنان نسبت به مباحثات مذهبی شده است. او مینویسد: «ایرانیان آدمهای بسیار كنجكاوی هستند و عده زیادی از آنان به فلسفه و علوم دیگر نیز آشنایی دارند و بدین طریق كتابهای ما را با كمال میل خواهند خواند و حتی اكنون نیز آنان برخلاف تركها كه با سماجت از شنیدن هر مطلبی امتناع میكنند، با كمال میل درباره مسائل دین به صحبت میپردازند و مایلند از مذهب ما اطلاعاتی به دست آورند.» خواهیم دید كه دلاواله كتابی در رد بر اسلام نوشته و سید احمد علوی به آن پاسخ داده و به احتمال تصور دلاواله از فلسفی بودن نوشتههای علمای شیعه به لحاظ آشنایی با آثار سید احمد بوده است. دلاواله با اشاره به اینكه بزودی تعلیمات مذهبی آنان اثر خود را بگذارد! میگوید: «باید بگویم كه شاه به زبور داوود و سایر فصول كتاب مقدس عیسویان كه مورد تأیید كتاب مقدس مسلمانان نیز هست، احترام زیاد میگذارد و هر بار این كتابها را میبوسد و بر سر خود میگذارد و دستور داده، آنها را در جزء اشیاء مورد علاقهاش بگذارند.» پیداست كه دلاواله خوشبینی بیهودهای داشته است؛ كما اینكه او خود در جای دیگری میگوید: من یقین قطعی دارم كه شاهعباس از لحاظ شخصی و سیاست كشور خود مسلمان متعصبی است و هرگز دین عیسی را قبول نخواهد كرد؛ مگر اینكه معجزهای شود ... و نیز بر من پوشیده نیست كه او به دین خود علاقه و ایمان استوار دارد و برای آنكه بر افتخارات و عظمت اسلام بیفزاید، از بذل قوا و دارایی خویش دریغ نخواهد كرد. تعصب و عقیده او نیز بنابر اصل آدمیت سزاوار ملامت نیست ... با این همه انكار نمیتوان كرد كه شاهعباس به عیسویان نیكی بسیار نموده
______________________________
(1). دلاواله، همان، ص 323
ص: 971
و از دین عیسی طرفداری و پشتیبانیهای مؤثر كرده است.
میدانیم كه در این دوره، ایران و هند ارتباطات فرهنگی گستردهای داشته است، آن گونه كه بطور مرتب رفت و آمدهای عالمان و شاعران برقرار بوده است. دیار و دربار هند ویژگی دیگری نیز داشت كه از نظر بحث ما قابل توجه است و آن حضور گسترده انگلیسیها و دیگر مسیحیان كشورهای اروپایی در آن دیار بود. وجود تسامح دینی نیز عامل دیگری در جهت افزایش مباحث دینی و مذهبی در این سرزمین بود. با روی كار آمدن اكبرشاه (1605- 1542) كه مدعی ایجاد دینی جدید به عنوان ترویج توحید الهی و درگیرنده همه ادیان بود، این تسامح دینی رو به شدت گذاشت. او طرفدار آزادی همه ادیان بود و خود مباحثات دینی بینالادیان را تشویق میكرد. مونسرانه به نقل از آباء كلیسا نقل میكند كه اكبر شاه دستور داده بود كه در روزهای معین كتابهای شریعت همه ادیان را حاضر كنند و علمای دینی كنار یكدیگر جمع شوند و به مباحثه پردازند، چنان كه من بتوانم به سخنان ایشان گوش فرا دارم و هر كس بتواند دریابد كه كدام دین درستتر و برحقتر است. «1» اكبر شاه اداره ویژهای برای ترجمه كتابهای مقدس ایجاد كرد. او در سال 1582 به فلیپ دوم پادشاه اسپانیا نوشت: اطلاع یافتهایم كه كتابهای مقدس از قبیل اسفار خمسه و انجیل و مزامیر به عربی و فارسی ترجمه شده؛ اگر چنین كتابهایی ترجمه شده یا ترجمه ناشده برای همه سودمند است، در مملكت شما یافت شود، خواهشمندم آنها را برای من بفرستید. یكی از كسانی كه در این عهد علاقهمند به جمعآوری نسخههای ترجمه شده تورات بود شخصی با نام وتچیتی بود. او ترجمههای فارسی را كه به خط عبری بود، بر كشیشی كارملی با نام دولت خان طرزی املا میكرد و این شخص به همان گونه كه میشنید به خط فارسی مینوشت. «2»
گزاویه- كه بعد از این درباره او سخن خواهیم گفت- در دربار همین اكبرشاه كتاب مرآت القدس یا داستان مسیح را نگاشته است. اثر مزبور با همكاری عبد الستار لاهوری كه به دستور اكبر شاه زبان فرنگی (پرتغالی) را آموخته بود، از پرتغالی به فارسی درآمد. این كتاب با ترجمه لاتینی و با حواشی انتقادی لودویكوس دودیو به نام داستان مسیح به فارسی در اوگدونی باتاویا در سال 1639/ 1049 به چاپ رسیده است. ایضا گزاویه داستان حواریین یا وقایع حواریان دوازدهگانه را به دستور اكبرشاه و با همكاری عبد الستار نوشته كه بخشهایی از آن در همان تاریخ فوق به چاپ رسیده است. «3»
______________________________
(1). مجله راهنمای كتاب، ترجمههای فارسی تورات و انجیل، سال دوم، ص 17
(2). همان، صص 18- 19
(3). دانش پژوه و دیگران، نشریه نسخههای خطی كتابخانه مركزی دانشگاه تهران، ج 3، صص 239- 240
ص: 972
نشر آثاری درباره اسلام و مسیحیت در ایران و هند از یك سو، و فراوانی رفت و شد سفرای خارجی در دربار از سوی دیگر، و نیز علاقهمندی شاه به مباحثات دینی میتوانسته پای عالمان شیعه را نیز به این بحثها بكشاند. به علاوه ارتباط ایران با هند، در جریان رفت و شد شاعران و عالمان، مسائلی را در حوزههای علمی شیعه مطرح میكرده است. متأسفانه از این فعالیتها آگاهیهای دقیقی در دست نیست؛ اما به هر روی میتوان تا اندازهای بر آنچه رخ داده، واقف شد.
میر سید احمد علوی و ردّیهنویسی بر مسیحیت
یكی از كسانی كه در ایران در برابر این گونه فعالیتها با جدّیت به مقابله برخاست، سید احمد بن زین العابدین علوی- متوفای بعد از 1054 و قبل از 1060 «1»- داماد و خالهزاده میرداماد و یكی از برجستهترین شاگردان او بود. «2» او به دلیل شاگردی میرداماد، كار عمدهاش در زمینه فلسفه بوده و به همین دلیل علاقهمند به شركت در این مباحث بوده است. شرح حال اجمالی وی در برخی از آثار دوره صفوی و اندكی بعد از آن آمده، اما متأسفانه اطلاعات قابل ملاحظهای در آنها نیامده است. از آنجا كه وی آثار متعددی در این زمینه نگاشته، لازم است كه درباره زندگی وی آگاهیهای موجود ارائه شود.
شرح حال اجمالی وی را شیخ حرّ عاملی «3»، افندی «4»، قزوینی «5»، صدر «6»، امین «7»، شیخ آقابزرگ «8»، علامه روضاتی «9» و نواده میر سید احمد علوی، سید جمال الدین میردامادی «10» و برخی دیگر «11» آوردهاند. مهمترین نكته درباره وی این است كه او در كنار ملاصدرای
______________________________
(1). در نسخهای از كتاب حظیرة القدس او كه در این سال كتابت شده از مؤلف چنین یاد شده كه در قید حیات است، همین طور در نسخهای از كتاب ردّ صوفیه میرلوحی كه در سال 1060 تألیف شده از وی چنان یاد شده كه پیش از آن درگذشته است. نك: آقابزرگ، الروضة النضره، ص 29
(2). شاه صفی پس از درگذشت میرداماد، به سید احمد علوی دستور داد تا مجموعه اشعار میرداماد را فراهم كند كه او نیز چنین كرده، مصدر به نام شاه ساخت. بنگرید: انوار، فهرست نسخههای خطی كتابخانه ملی، ج 5، ص 313، نسخه 2217
(3). عاملی، شیخ حر، امل الامل، ج 1، ص 33
(4). افندی، ریاض العلماء، ج 1، ص 39؛ افندی، تعلیقة امل الامل، ص 250
(5). قزوینی، عبد النبی، تتمیم امل الامل، صص 62- 63
(6). صدر، سید حسن، تكملة امل الامل، صص 95- 96
(7). امین، محسن، اعیان الشیعه، ج 2، ص 593
(8). آقابزرگ، الروضة النضره، صص 27- 30
(9). روضاتی، سید محمد علی، فهرست كتب خطی كتابخانههای اصفهان، صص 169- 181
(10). نك: مقدمه لطائف غیبیه صص پنج تا هفده
(11). نك: دانش پژوه، فهرست نسخههای خطی كتابخانه مركزی دانشگاه، ج 3، صص 189، 249 و 457؛
ص: 973
شیرازی و یكی دو نفر دیگر از جمله شاگردان برجسته میرداماد بوده و تا آخر نیز به آرای وی پایبندی داشته و بر آن تعصب میورزیده است. قزوینی عدم شهرت وی را ناشی از همین تعصب وی دانسته، بویژه كه او به همین دلیل در كتاب نفحات اللاهوتیه فی العثرات البهائیه بر آرای شیخ بهائی خردهگیریهایی كرده است. «1» علوی سالهای زیادی از عمر خویش را به شاگردی میرداماد سپری كرده است؛ به گفته شیخ حرّ، او نزد شیخ بهائی نیز درس خوانده است. «2» در متن اجازهای كه علامه مجلسی در بحار آورده، میرداماد با ستایش فراوان از سید احمد به بخشی از كتابهایی كه او نزد وی خوانده اشاره كرده است؛ این آثار شامل نوشتههای درسی فلسفی آن زمان، آثار فقهی و نوشتههای خود میرداماد است. تاریخ این اجازه سال 1017 میباشد. وی در اجازه دیگری كه در سال 1019 نوشته شده، با تمجید از درك عقلانی او، خواندن برخی كتب دیگر را یادآور شده است. مرحوم مجلسی اجازه دیگری از شیخ بهائی برای سید احمد نقل كرده، این اجازه كه در سال 1018 نوشته شده «3» صرفا اجازه روایتی است و اشارهای به خواندن درس نزد وی ندارد. در ادامه، متنی از سید آمده است كه طریق روایتی خود را از میرداماد تا مرحوم كلینی یاد كرده است. «4» سید احمد بعد از درگذشت میرداماد، هم به آثار وی عشق میورزید و از جمله اشعار فارسی و عربی او را به دستور شاه صفی گردآوری كرد. افندی این دیوان را در شهر ساری دیده است. «5»
مقام بلند سید احمد در فلسفه شیعی، همچنان ناشناخته باقی مانده، و در میان متأخرین، تنها كسی كه به این مسأله توجه كرده، هانری كربن فرانسوی است. وی در گفتاری تحت عنوان جریان میرداماد، به بررسی آثار و عمق بینش فلسفی سید احمد پرداخته و گرایش اشراقی وی را مورد توجه قرارداده است. «6» فرزند سید احمد و نیز نواده او میر محمد اشرف نیز از عالمان بنام زمان خویش بوده و آثاری از خود برجای نهادهاند. «7»
______________________________
موسوی بهبهانی، حكیم استرآباد، میرداماد، صص 53- 54، 115- 116، 126- 127 و 169؛ تاریخ فلسفه اسلامی، هانری كربن، ج 2، ص 149؛ قمی، شیخ عباس، فوائد رضویه، ص 17؛ ناجی، حامد، مقدمه مصقل صفا، صص 90- 104. مرقد وی در تخت فولاد اصفهان تكیه آقا رضی میباشد: مهدوی، مصلح الدین، تخت فولاد، ص 118
(1). قزوینی، عبد النبی، تتمیم امل الامل، صص 62- 63
(2). عاملی، شیخ حر، امل الامل، ج 1، ص 33
(3). نك: روضاتی، همان، ص 173
(4). مجلسی، بحار الانوار، ج 106، صص 152- 159
(5). افندی، تعلیقة، ص 250، ش 734
(6). كربن، هانری، فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی، صص 61- 64
(7). كربن، هانری، همان، صص 61- 64
ص: 974
فهرستی از تألیفات سید احمد را استاد سید محمد علی روضاتی- دام ظله- بدست داده و نسخههایی كه از هر كدام میشناختهاند، یاد كردهاند. از عناوین كتابهای او چنین به دست میآید كه وی در زمینه فقه، فلسفه، تاریخ و نیز ادیان و مذاهب آشنایی داشته و تألیفاتی از خود برجای گذاشته است. در میان این آثار، سه عنوان كتاب در ارتباط با مسیحیت و یك عنوان در ارتباط با عقاید یهود وجود دارد و نشان میدهد كه سید احمد علاقه ویژهای به این مباحث داشته است. در اینجا مروری بر سه اثر او در زمینه مسیحیت خواهیم داشت؛ این آثار عبارتند از لوامع ربّانی، مصقل
صفا و لمعات ملكوتیه.
اولین اثر او در ارتباط با ردّ مسیحیت كتاب لوامع اوست كه با دو عنوان لوامع ربّانی در ردّ شبه نصرانی و اللوامع الالهیه شناسانده شده. همانگونه كه از نام كتاب بدست میآید، كتاب مزبور در ردّ بر كتابی نوشته شده است. مؤلف، عبارات آن كتاب را نقل و سپس نقد كرده است؛ اما متأسفانه از نام آن كتاب یاد نكرده است. به گفته یك مستشرق، این اثر، ردّ بر كتاب آینه حقنما بوده است؛ اما از آنجا كه وی در آغاز كتاب مصقل صفا میگوید كه پس از تألیف لوامع، كتابی از یك نصرانی كه در هند بوده به دست او رسیده و وی مصقل را در ردّ بر او نگاشته؛ روشن میشود كه مصقل ردّ بر آینه حقنما است، نه لوامع. «1» بنابر این سید احمد پیش از آشنایی با كتاب گزاویه درگیر ماجرای مسیحیت شده است. مؤلف كتاب فهرست نسخههای خطی كتابخانههای ایتالیا نوشته است كه نخست دلاواله در نوامبر 1621 م كتابی در ردّ بر اسلام نوشت و سید احمد رسالهای در برابر آن نگاشت. «2» قاعدتا این نوشته باید همان لوامع ربّانی باشد.
آغاز كتاب چنین است: مخفی نماند بر اصحاب ایمان و مشاعر ارباب بینش و عرفان، سیّما بر حامیان حوزه اسلام و حاویان مراتب فضل و احترام ... كه در تاریخ شهر محرّم الحرام سنه احدی و ثلاثین بعد الألف ... بعضی از قسّیسان و رهبانان از فرنگیان متوجه بعضی از سخنان، علی سبیل الظن و طریق الحسبان، در نفی نبوّت نبیّ الإنس و الجانّ و واقع نبودن تغیّر در اناجیل گردیده و متصدّی ذكر آن در رسالهای شده، مطامح ظنون و مطارح عیونش گردانیده، به گمان آنكه جواب آن بر دانشوران معالم انس و معتفكان صوامع قدس كه سرچشمههای جویبار هدایت و مطالع انوار درایتند متعذّر یا متعسّر است، لامحاله این كمینه مقدار و ضعیف بنده خاكسار- اقلّ المحتاجین الی رحمة اللّه الغنی- احمد بن زین العابدین العلوی علی مسلك الاستعجال و منهج الارتجال متوجه ردّ آن شده و سخنان او را بعبارته نقل نموده و از كتابهای آسمانی كه نزد ایشان معتبرند مانند
______________________________
(1). حائری، عبد الهادی، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران، ص 82
(2). فهرست نسخههای خطی فارسی، كتابخانههای ایتالیا، ص 201
ص: 975
انجیل متی و مرقس و لوقا و یوحنّا و زبور و تورات، دفع كلمات آن را نموده و نقاب خفا را از چهره مخدّرات حورا صفات حقایق معانی كه قدسی نژادان شهرستان قدس و نورستگان أولی المنّ انس ... به معانی باریك آن توانند گشاد و به شهاب ثاقب برهان عقل نیز سخنان شیطانی او را مرجوم ساخت؛ و چون از تأییدات الهی و توفیقات نامتناهی است موسوم به لوامع ربانی در رد شبه نصرانی گردانیده و باللّه التوفیق. «1»
از این مقدمه بدست میآید كه اوّلا كتابی در ردّ بر نبوّت رسول خدا صلی الله علیه و آله توسط مسیحیان نوشته شده است؛ ثانیا در این كتاب مؤلف خواسته است تا به شبهه تحریف انجیل پاسخ دهد؛ ثالثا نویسنده كتاب مزبور از فرنگیان بوده است.
نگاهی به مطالبی كه سید احمد از این كتاب نقل كرده است، نشان میدهد كه صاحب رساله، نوشته خود را در دو بخش تنظیم كرده بوده: بخش اول در انكار نبوت رسول خدا (ص)، و بخش دوم در ردّ مطالبی كه درباره تحریف انجیل گفته شده است. از یكی دو اشاره صاحب رساله نیز بدست میآید كه مؤلف رساله، كتاب خود را در اصفهان نوشته است. از جمله در جایی میگوید: «اگر در اصفهان یك میرزای بزرگ و بسیار دانا میآید و ما را خبر میدهد كه شاه عالم پناه در اصفهان است، پس، یك به یك یوزباشی از اردوی شاه میآید و همان خبر میدهد، دیگر یك مرد كدخدای ریش سفید با یك مرد معقول درویش میآید و مثل ایشان میگوید كه شاه دین پناه در اصفهان است؛ و همه كه میآیند همچون میگویند. و اما بعد یك مرد هرزه كار تنها میآید و میگوید كه شاه را در شیراز دیدم، كدام كس این چنین دیوانه باشد كه سخنان این قدر مردمان بزرگ و معقول دانا را قبول نكند و به سخن یك آدم تنها [و] نامعروف بیشتر ایمان بیاورد.» از این مثال و یك مورد دیگر كه اشاره به حضور فرنگیان در اصفهان دارد چنین معلوم میشود كه رساله مزبور در این شهر نوشته شده است.
صاحب رساله چند اشكال در مورد پذیرش نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله مطرح كرده است. تكیه عمده او این است كه مطالب قرآن با آنچه انبیای سلف گفتهاند سازگاری ندارد و همین دلیل نادرستی این مطالب است. سید احمد در مجموع، یك پاسخ نقضی دارد به این معنی كه همین اشكال بین عقاید یهود و نصارا وجود دارد و آن تباین موجود میان آموزههای انجیل و تورات و در شكل وسیعتر میان مسیحیان و یهودیان است. جواب حلّی او نیز این است كه مشتركات انبیا در اصول دین است و لازم نیست كه در همه موارد فروع دین اتفاق نظر وجود داشته باشد. صاحب رساله به دنبال این اشكال كه مطالب قرآن
______________________________
(1). روضاتی، همان، ص 179
ص: 976
موافق با كتابهای سابق بر خود نیست، عبارتی توهینآمیز نیز دارد كه «پس كسی كه مرد معقول و خوانده باشد كه ایمان نیاورد و الا عربان و اتراك كه مرد ناخوانده بودند و هم از كتابهای دین و هم از كتابهای تاریخ قدیم خبر نداشتند». سید احمد نیز در یكی دو مورد از او عصبانی میشود و او را با عنوان «ایّها النصرانی كه دیوانهای و از ساحت عقل بیگانه» خطاب میكند. سید به تفصیل تمام با استناد به مطالب انجیل، تورات و ادلّه تاریخی و عقلی در اثبات نبوت حضرت ختمی مرتبت مطالبی را مطرح میكند. «1»
اشكال دیگر صاحب رساله، تكرار مطالبی است كه در قرون میانه نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله مطرح بوده است. او مینویسد: «انبیای گذشته همه تارك دنیا بوده؛ اما محمد همچون نكرد، این طور عمر نگذاشت، دنیا را ترك ننموده بود؛ زیرا كه مال میخواست، بزرگی و سلطنت میخواست؛ به علاوه این كه زن بسیار میگرفت.»
سید در پاسخ به جنگهای طالوت و جالوت و موسی و فرعون اشاره میكند و بعد نیز شرحی از سختیها و مرارتهایی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله در راه نشر اسلام متحمل شد میآورد. درباره زن گرفتن نیز به تزویجات انبیا در تورات استناد میكند و اینكه اگر كثرت زن تشنیع است، به سلیمان نبی نیز باید تشنیع كرد. هم چنین درباره زن زید بن حارثه نیز با استناد به آیات قرآنی نشان میدهد كه مسأله اصلی از بین بردن یك رسم ناپسند جاهلی بوده است. «2»
بخش دوم كتاب فرنگی، دفاع از عدم تحریف انجیل بوده است. سید احمد با ذكر موارد تناقض بین اناجیل و نیز شرحی كوتاه از تاریخ اناجیل میكوشد تا نشان دهد كه انجیل تحریف شده است. این قسمت از كتاب وی نشانگر تسلط كامل وی بر اناجیل است، كما اینكه در یكی دو مورد عباراتی را از تورات به زبان عبری نقل و ترجمه كرده است. «3»
تأثیر این كتاب بر محافل داخلی میتوانسته مثبت باشد؛ چرا كه شخصیت سید احمد از لحاظ علمی و فلسفی در حدّ بالایی بوده است. در برخی از نسخههای كتاب، اشعار چندی در توصیف و تمجید كتاب آمده كه نشان توجه به این كتاب است.
احمد از برق خاطر نورانیخاكستر كرد شبه نصرانی
از عالم غیب سال تاریخ آمدپرتو یاب لوامع ربانی
______________________________
(1). سید احمد علوی در لطائف غیبیه (صص 218- 230) فصلی را به ادله اثبات نبوّت رسول خدا صلی الله علیه و آله با استناد به تورات و انجیل، به دست داده است. او در این كتاب (ص 246) از دو كتاب لوامع ربانی و مصقل صفا خود یاد كرده است.
(2). او در این باره و نیز مسأله غرانیق در لطائف غیبیه، ص 337 مطالبی آورده است.
(3). این مطالب با استفاده از نسخه شماره 2400 كتابخانه آیة اللّه مرعشی در اینجا نقل شده است.
ص: 977
و در رباعی دیگر آمده:
سید احمد عالم دانش پرورآن مهر سپهر دین با علم و هنر
بنمود ز رد شبه نصرانیاصحاب پلید نار را پاره جگر «1» این اشعار- نه چندان زیبا- تا اندازهای نشانگر اهمیت این مباحث در آن روزگار است و نیز این كه كسانی از نگارش این كتاب احساس شادی كرده و آن را درمانی برای یك مشكل دانستهاند.
از انعكاس این كتاب در محافل مسیحی آگاهی محدودی داریم. شخصی با نام «لی» بخشی از این كتاب را به انگلیسی ترجمه كرده و بر آن رد نوشته است. «2» نقل دیگری حكایت از آن دارد كه نوشتههای علوی عاملی بر ضد كیش ترسایان تا آنجا استوار و نیرومند بود كه ترسایان كارملی را به اندیشه واداشت كه نوشتههای وی نباید بیپاسخ گزارده شود. «3» این گزارش مربوط به كتاب دیگر سید احمد است كه در ادامه از آن سخن خواهیم گفت.
نسخه اصل لوامع در اختیار علامه سید محمد علی روضاتی بوده و ایشان به تفصیل آن را معرفی كردهاند. «4» نسخه دیگر این كتاب به شماره 2400 در كتابخانه آیة الله مرعشی موجود است. در این نسخه، كتاب به شاه صفی تقدیم شده است، اما در نسخه دیگر همین كتابخانه كه شماره آن 7591 است یادی از نام شاه صفی به میان نیامده و مقدمه و مؤخره آن تفاوتهایی با نسخه پیشین دارد، گرچه تردیدی وجود ندارد كه لوامع ربّانی در سال 1031 تألیف شده است.
یكی دیگر از آثار سید احمد در ردّ بر كتابهای مسیحیان، كتاب مصقل صفا در ردّ بر آینه حقنما است. در آن زمان، از جمله مبلغان سرسخت مسیحی در هند شخصی بود با نام فرانسیس گزاویه (1506- 1552) كه مدت مدیدی از عمر خویش، یعنی در حدود یازده سال از زندگی خود را در هند گذرانده و به عنوان بنیادگذار مرام كاتولیك در هند شناخته میشود. او تأثیر فراوانی بر گسترش مسیحیت در شرق دور داشته است. «5» برادرزاده این
______________________________
(1). روضاتی، همان، ص 180
(2). به نقل.
Lee, S. Contrversial tracts on Christianity and Mohammedanism.
، 1824،Cambridgeاز حائری، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران، ص 482
(3). حائری، همان، ص 484
(4). روضاتی، همان، صص 177- 181. لوامع در تهران ضمن كتابی با نام دائرةالمعارف قرآن به كوشش حسن سعید چاپ شده است.
(5). شرحی اجمالی از فعالیتهای او را ببینید در: دائره المعارف بریتانیكا، 1991 م، ج 12، صص 793- 794
ص: 978
شخص پادری ژیرولانو گزاویه (1549- 1617) كه مدتی در لاهور زندگی میكرد، كتابی با عنوان آینه حقنما در اثبات تثلیث نگاشت و علاوه بر كوشش در اثبات عقاید مسیحی به ردّ عقاید اسلامی نیز پرداخت. این كتاب كه در سال 1609 تألیف و به جهانگیر شاه مغول هدیه شده، «1» به شیوه مباحثه میان یك كشیش مسیحی و یك روحانی مسلمان تنظیم شده و در پایان، نتیجه چنین شده كه آن روحانی مسلمان، خود را در جرگه عیسویان در آورده است.«2» به دنبال رسیدن منتخب این كتاب به ایران، سید احمد، كه پیش از آن لوامع را نگاشته و آشنای با این مباحث بود، به ردّ آن پرداخت.
گزاویه كتابهای دیگری نیز تألیف كرده كه از جمله آنها مرآت القدس یا داستان مسیح است. این كتاب به چاپ رسیده و دانش پژوه نسخهای از آن را كه در كتابخانه فرهاد معتمد بوده، شناسانده است. «3» نسخههای دیگری از آن در فهرست نسخههای خطی كتابخانههای ایتالیا توسط پیمونتسه معرفی شده است. گزاویه داستان مسیح را در شهر آگره، در سال 1602 تألیف كرده و در آن از كتاب دیگر خود آینه حقنما یاد كرده و گفته است كه «اكثر آن شده [یعنی به انجام رسیده] و نزدیك است كه تمام شود.» دانش پژوه افزوده است كه او آینه را در سال 1609 تمام كرده است. «4»
سید احمد كتاب مصقل صفا را درست یك سال پس از لوامع، یعنی در سال 1032/ 1617 نگاشته است. این اثر به تازگی به كوشش استاد حامد ناجی اصفهانی انتشار یافته است. پیش از این به كتاب آینه حقنما اشاره كردیم، كتاب مزبور توسط كسی یا كسانی تلخیص شده و این اثر سید احمد در ردّ همان تلخیص میباشد. «5» او در مقدمه میگوید: در سال غلب (یعنی 1032) از هجرت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله از بعضی علمای نصارا كه در بلاد هندوستان به سمت حجابت اشتهار داشت، تصنیفی موسوم به آینه حقنما در اثبات تثلیث كه عبارت است از اتحاد بالذات اقنوم اب و ابن و اقنوم روح القدس و مغایرت میانه ایشان بالاعتبار و باز در اثبات خدایی مسیح و عدم وقوع تغیّر در انجیل و منسوخ نگردیدن آن به فرقان عظیم و منسوخ بودن تورات به انجیل به نظر رسید و چون آن آینه به كدورت شبه و شكوك غبارآلود بود لاجرم قیّوم واجب الوجود كه در اقصای مراتب تجرّد و قصوای درجات تقدس بود در آن نمینمود بلكه متجزّی و قابل تثلیث در آن بود فلا محاله
______________________________
(1). نك: دانش پژوه، افشار، نشریه نسخههای خطی كتابخانه مركزی دانشگاه تهران، ج 3، ص 236
(2). گزارشی از آن را ببینید در: حائری، همان، صص 471- 473
(3). دانش پژوه، نشریه نسخههای خطی كتابخانه مركزی، ج 3، ص 239
(4). همان، ص 24
(5). نك: علوی، سید احمد، مصقل صفا (مقدمه)، ص 30
ص: 979
آن را حاجت به مصقلی افتاد كه زنگش را حك و تجلیه و غبارش را محو و تصفیه نماید تا كه شعاع آفتاب وجود قیّومی از مشرق لاهوت و اشراقات وجود حقیقی ربوبی از صبح ازل در آن آینه منعكس گردد، بنابر آن، این رساله موسوم گردید به مصقل صفا در تجلیه آینه حقنما در ردّ تثلیث نصارا. آنگاه بدون نقل مقدمه نصرانی به این دلیل كه «ذكرش ملایم مقصود نبود» به بیان اصل مدعای نویسنده پرداخته است. «1»
بنا به آنچه در مقدمه برخی از نسخ مصقل صفا آمده و محقق محترم آن را آورده، دو تن از مبلغان مسیحی در سال 1032 كتاب منتخب آینه حقنما را به سید احمد نشان دادهاند و او پس از دیدن آن به ردّ آن پرداخته است. وی در این اثر نیز همانند لوامع متن كتاب مورد نظر را قسمت به قسمت نقل كرده و سپس به ردّ آن پرداخته است.
كتاب مصقل صفا تأثیر قابل ملاحظهای در محافل مسیحی و میسیونرهای مسیحی در ایران و هند گذاشت، بطوری كه دو كتاب در ردّ آن نوشته شد:
«2»
سالها بعد علی قلی جدید الاسلام، نقدی بر كتاب دوم از دو كتاب فوق كه متعلق به فلیپ پادری بوده نوشته است؛ این نقد در ضمن كتاب سیف المؤمنین كه در ترجمه و شرح او از سفر پیدایش تورات آمده است.
هم چنین در فهرست نسخههای خطی كتابخانههای ایتالیا (ص 201) از كتابی با نام ماسح مصقل آینه حقنما یاد شده است. این كتاب نیز در ردّ بر سید احمد بوده است. داستان این ردیه به این شرح است: زمانی كه نسخهای از آینه حقنما به دستور جهانگیر خان شاه مغول هند از آگره به اصفهان فرستاده شد، كتاب مزبور مورد نقد سید احمد قرار گرفت و این بار آینه با مصقل به هند بازگردانده شد. پس از آن بود كه چند نفر از میسیونرهای مسیحی به ردّ
______________________________
(1). نك: علوی، احمد، مصقل صفا، صص 5- 6
(2). فهرست نسخههای خطی كتابخانههای ایتالیا، ص 201 (از متن ایتالیایی).
ص: 980
آن پرداختند. این نقد در دو قسمت نوشته شده، قسمت نخست آن در نوروز سال 1067 در اصفهان نوشته شده كه نویسنده آن یك یسوعی ناشناخته است، نسخهای از این قسمت در كتابخانه لنینگراد (ش 1121) موجود است. قسمت دوم آن با عنوان «مسیح» و «آلایشهایی كه بدانها آلوده شد آینه حقنما- جواب بر كتاب مصقل صفا» نامیده شده است. «1» در فهرست ریو نیز كتابی با عنوان آلایشهای مصقل صفا شناسانده شده است. «2»
اثر دیگر سید احمد در ارتباط با مسیحیت رساله كم حجم لمعات ملكوتیه است؛ از این رساله نسخهای در كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود میباشد. این رساله بنا به گفته مؤلف چنین است: «در بیان بعضی از غوامض كتاب انجیل كه در بیان معنای كلمه و اقنوم الأب و اقنوم الابن و اقنوم روح القدس بر نحوی كه قابل انطباق بر باطن تأویل قرآن مجید حضرت فارقلیط باشد.» به هر روی این اثر شامل یك بحث اشراقی در تفسیر برخی مضامین انجیل و تطبیق آنها با آیات قرآنی و كلماتی از حكما است «3».
ادبیات ضد مسیحی در دوره شاه سلیمان
دوره شاه سلیمان صفوی نیز كه یكی از دورههای باشكوه و آرام عصر صفوی است، شاهد تلاشهای چندی در ارتباط با تبلیغات مسیحی و ادب ضد مسیحی از سوی علما بوده است. دلیل عمده این امر فراوانی مسیحیان در اصفهان و تبریز و برخی از نقاط دیگر است.
خود شاه نیز علاقهمند به این بحثها بوده و حتّی در این زمینه پای ارامنه را نیز كه معمولا كار تبلیغی نداشته و به لحاظ منافع اجتماعی خود حاضر به شركت در این مباحث نبودند، به این بحث میكشاند. به گزارش در هوهانیان، شاه سلیمان پادشاه ایران با تشریفات مفصل از كلیسای وانك بازدید كرد و با علاقهمندی درباره تصویرهای قدیسان منقوش در كلیسا پرسشهایی كرد و نیز از حواریون مسیح و تثلیث پرسید. خلیفه هوانس [مشهور به نور جهان م 1715] نه تنها با كلمات و دانایی پاسخ داد، بلكه كتابی هم در آن باره پرداخت كه یك صفحه ارمنی و صفحه دیگر آن فارسی بود كه آن را به شاه سلیمان تقدیم كرد و تعجب او از دانش هوانس بیشتر شد ... عنوان نوشته وی این بود: در سؤال و جواب شاه سلیمان. «4»
حكایت جالب دیگر آن است كه در این دوره، یكی از خلیفهگان ارامنه در اصفهان به اسلام گروید كه البته اقدام او از دید ارامنه، به فرصتطلبی و دنیاگرایی تحلیل و تعلیل شده
______________________________
(1). فهرست نسخههای خطی فارسی كتابخانههای ایتالیا، صص 201- 203
(2). آرین، قمر، چهره مسیح در ادبیات فارسی، ص 159 از:Rieu ,ch ,OP ,cit , 504/ 1
(3). این اثر در سالنامه «میراث اسلامی ایران» 1374 چاپ شده است.
(4). درهوهانیان، تاریخ جلفا، صص 486- 487
ص: 981
است. درهوهانیان مینویسد: اندوهی كه در این زمان جلفائیان را در خود فرو برد، مسلمان شدن خلیفه هوهان بود كه ریاكارانه با محضر نویسی پنهانی در سال 1671 از كاتولیكوس هاكوب مقیم استانبول درجه اسقفی گرفت. وقتی به جلفا بازگشت، داوید، خلیفه كلیسای وانك ارتقای مقام او را نپذیرفت. از این جهت به مذهب خود پشت كرد و نزد شاه سلیمان به فتنه پرداخت. «1»
در حال حاضر آنچه از آثار وی شناخته شده و موجود است، ترجمه او از انجیل است كه به زبان فارسی اما با حروف ارمنی است. اینجانب، ترجمه مزبور را در كلیسای وانك اصفهان مشاهده كرده و صفحاتی از آن را عكس گرفتم.
ظهیر الدین تفرشی
از دیگر نویسندگان این دوره كه در این زمینه تألیفی از خود برجای گذاشته، ظهیر الدین تفرشی فرزند ملّا مراد تفرشی (965- 1051) است كه پدر و پسر هر دو از عالمان شناخته شده دوره صفوی هستند. شرح حال پدر وی در جامع الرواة به تفصیل آمده و آثار متعددی از وی یاد شده است. «2» وی از شاگردان شیخ بهائی بوده است. ظهیر الدین فرزند وی نیز بطور عمده در فلسفه و ریاضی و نجوم تخصص داشته است. تاریخ درگذشت وی پیش از سال 1114 رخ داده است؛ زیرا در پایان یك رساله كوتاه وی با نام مطالع و مغارب كه كاتب آن را در سال مذكور نگاشته، پس از نام وی از او با عنوان «قدّس اللّه روحه الزكیه» یاد كرده است. «3» تفرشی آثار متعددی دارد كه از جمله میتوان به: اثبات الواجب، «4» جواب الشبهتین، «5» مطالع و مغارب، «6» فرهنگ نایاب و نثر شبنم شاداب «7» اشاره كرد. وی دستی نیز در شعر داشته و به همین دلیل نصرآبادی شرح حال وی را همراه برخی از اشعار او آورده است. «8»
______________________________
(1). همان، صص 144، 572- 573
(2). مطالب نقل شده در جامع الرواة در الروضة النضره، ص 559 آمده است. و نیز نك: فهرست نسخههای خطی دانشكده ادبیات، ج 1، ص 290 كه در آنجا رسالة الكریه وی شناسانده شده كه در سال 1032 تألیف شده است.
(3). نسخه 3282 دانشگاه تهران، برگهای 129- 133. در الكواكب المنتثره سال درگذشت وی را در حدود 1120 نوشته است.
(4). نسخه 1409 كتابخانه آیة اللّه مرعشی
(5). تألیف در سال 1101 و نسخه آن در فهرست دانشكده ادبیات (ج 1، ص 188) شناسانده شده است.
(6). نسخه 3282 كتابخانه مركزی دانشگاه تهران
(7). درباره دو مورد اخیر به ترتیب نك: آقابزرگ، ذریعه، ج 16، ص 218؛ ج 24، ش 256؛ آقابزرگ، الكواكب، ص 405؛ دانش پژوه، نشریه نسخههای خطی دانشگاه تهران، ج 8، ص 108 میگوید كه در مقاله خود درباره شاه طهماسب، ص 932 آثار وی را برشمرده است.
(8). نصرآبادی، تذكره، ص 170؛ و نك: آقابزرگ، ذریعه، ج 9، ص 658. در تذكره حزین نیز از وی یاد شده.
ص: 982
آنچه از آثار وی در ارتباط با بحث ماست، كتاب نصرة الحق اوست. این كتاب در ردّ بر یكی از پادریان مسیحی است كه از او با عنوان «گبرائیل افرنجی» یاد شده است. مرحوم شیخ آقابزرگ ذیل عنوان «رد بر نصارا» كتابی برای وی یاد كرده و نوشتهاند كه نسخه آن در كتابخانه رضوی موجود است. حدس بنده آن است كه این كتاب همان نصرة الحق میباشد. «1» از نصرة الحق چند نسخه میشناسیم: یكی نسخه رضوی به شماره 258؛ دیگری نسخه دانشگاه به شماره 3282؛ و نسخه ناقصی در كتابخانه شچدرین در لنینگراد. «2» متن این رساله در اصل به عربی بوده و مؤلف پس از آن به درخواست شاه آن را به فارسی نیز درآورده است.
تفرشی در مقدمه كتاب خود در علت تألیف اثر خویش میگوید كه شخصی با نام گبرائیل افرنجی رسالهای به برخی از بزرگان دار السلطنه تبریز نگاشته و در آن برای اثبات عقاید نصارا با ادله عقلی و تأیید آنها با ادله نقلی كوشش كرده است. پس از مدتی، آن فرنگی از تبریز به تفلیس رفته و از قضای روزگار تفرشی نیز برای مدتی و گویا، برای امور دیوانی «3» در شهر تفلیس مقیم شده است. در آنجا گبرائیل به سراغ وی آمده و نسخهای از رساله خود را به وی داده است. او از تفرشی خواسته تا آن را مطالعه كند و در ضمن گفته است كه حاضر به مناظره بر سر این كتاب میباشد. تفرشی میگوید: بر آن مرور كردم و دیدم كه جز فریب و نادرستی چیزی در آن نیست. تفرشی تصمیم گرفته است تا طی دو مجلس درباره نكتهای كه وی اساس بحث خود قرارداده به مناظره برخیزد. این مسأله در باره تعریف مفهوم ولادت (عیسی از خداوند) بوده است. این دو مجلس مناظره در حضور والی كاخت یعنی شاه نظرخان بوده و در آن تعداد زیادی از مسلمانان و عدهای از كشیشان
______________________________
و آمده است كه وی از اینكه مشهور شود پرهیز داشته و به همین دلیل قدرش مجهول مانده. نك:
آقابزرگ، الكواكب، ص 405
(1). آقابزرگ نوشتهاند كه رد بر نصارا با مصقل صفا در یك مجموعه است. در فهرست الفبائی نسخههای خطی كتابخانه رضوی از مصقل صفا دو نسخه به شماره 256 و 257 شناسانده شده است (ص 526).
در حالی كه از نصرة الحق یك نسخه به شماره 258 معرفی شده (583)؛ با مقایسه میتوان گفت كه احتمالا با یك شماره اشتباه، نصرة الحق همان ردّ بر نصارا است. در عین حال باید با مقایسه نسخهها مسأله را روشن كرد. نك: آقابزرگ، ذریعه، ج 10، ص 232؛ آقابزرگ، الكواكب، ص 405.
(2). دانش پژوه، نشریه نسخههای خطی، ج 8، ص 108؛ شیخ آقابزرگ نوشته است كه نسخهای از آن در اختیار آیة اللّه مرعشی بوده كه متأسفانه هنوز در فهرست نیامده است.
(3). این اشارهای است كه خود تفرشی در مقدمه نصرة الحق كرده است. نصرآبادی نوشته است كه او «بنا به وفور قابلیت، و نظارت و پیشنمازی ولایت گرجستان كه به وی مفوض شده به اتفاق عالیجاه نظرخان والی كاخت روانه آن ولایت شد و الحال در آن جاست؛ حسن سلوكش به مرتبهای است كه عالیجاه معزّی الیه از سخن و صوابدید او ... عدول نمینماید. نصرآبادی، همان، ص 170
ص: 983
نیز حضور داشتهاند. تفرشی میگوید: وی با حجتهای قوی در برابر دعاوی گبرائیل ایستاده تا جایی كه گبرائیل به لجاج و مراء افتاده است. تفرشی مصمم شده است تا ادله خود را در نوشتاری تنظیم كند، چیزی كه حاصل آن همین نصرة الحق شده است. عمده مباحث كتاب درباره تثلیث است كه بیشتر، از دید فلسفی به نقد آن پرداخته شده است. فصلی هم به موارد استعمال آب بر خداوند در كتابهای آسمانی اختصاص داده شده و این كه پدری خداوند اختصاص به عیسی علیه السلام ندارد. تفرشی در كتاب خود از كتاب مجموعه، از ماكاریوس حلبی و رساله شخصی با نام «عبد اللّه انطاكی» یاد و مطالبی نقل كرده است.
همانگونه كه اشاره شد، اثر مزبور به عربی تألیف شده، اما گویا پس از آنكه شاه سلیمان آن را دیده است، از وی خواسته تا آن را به فارسی درآورد. متن فارسی شده كتاب همان نسخه موجود در كتابخانه رضوی میباشد «1».
شاردن درباره وضع مبلغان مسیحی در اصفهان دوره شاه سلیمان گزارش كوتاهی داده و یادآور شده است كه از میان هشتاد تن كشیش در اصفهان، تنها سه یا چهار نفرشان میتوانستند با دانشمندان ایران بحث و گفتگو كنند، و آنان نیز صادقانه اعتراف كردند كه از مباحثه با ایرانیان طرفی نبستهاند. وی هم چنین به حیلههای آنان برای نفوذ در میان جوامع مسلمان یاد كرده مینویسد: آنها به خاطر خشنودی خدا و جلب نظر مردم به درمان كردن بیماران و تیمار داشتن محرومان میپردازند. «2»
ادبیات ضد مسیحی در دوره شاه سلطان حسین
باید توجه داشت كه مباحث مربوط به مسیحیت در این دوره، در شهر اصفهان رایج بوده است. دلیل عمده آن، همانند دوره قبل، حضور گسترده پادریان فرنگی در این شهر است كه نه تنها به عنوان سفیر یا همراه سفرا به ایران میآمدند، بلكه برای اداره كردن كلیساهایی كه تا این زمان در اصفهان ساخته شده بود، در این شهر بسر میبردند. از دیگر اهداف آنها آشنایی با اقلیتهای مسیحی ایران از قبیل ارامنه و آشوریان و احتمالا جذب آنها به مرام كاتولیك و جز آن بوده است. این افراد مورد حمایت شاهان اروپایی و مقامات كلیسای كاتولیك بوده و مكرر نامههایی در حمایت از آنها به دست شاهان ایرانی میرسیده است.
از جمله پاپ اینوسان دوازدهم ضمن نامهای به شاه سلطان حسین نوشت اجازه دهد تا پادریان: «به قدرت شما تكیه كرده به خوشحالی زیاد به كار خود مشغول شوند و این را به
______________________________
(1). آقای حایری بر اساس نسخه مزبور گزارشی از این كتاب داده؛ اما طبق معمول هیچ اشارهای به نسخه و محل نگهداری آن نكرده است. نك: حائری، همان، صص 486- 487
(2). شاردن، سفرنامه، ج 4، صص 1481- 1482
ص: 984
اهتمام از شما التماس میكنیم كه به هیچوجه مگذارید كسی از ایمان آورندگان به حضرت عیسی كه پیش ایشان جهت ایمان میروند، كسان شما مانع گشته، زحمت رسانند، بلكه به تهدید تمام بفرمایید كه كسی را كه مانع ایشان شود سیاست عظیم نمایند».
برای نامه مزبور دو جوابیه نوشته شده كه معلوم نیست كدام یك ارسال شده است. در نامه نخست آنچه قابل توجه است این كه با اشاره به آنكه شاه ایران «به ترویج ملت بیضاء و شریعت غرّای نبوی» مشغول است یادآور شده است كه «بر هر صاحب هوشی واجب است كه بدون عصبیت و جاهلیت، منصفانه به نور عرفان و ضیاء ایقان به دلیل و برهان تحصیل مذهب حق كردگار زمان نماید، هیچ وقت هیچ یك از كفار از دین مهجور را به این دین مبین و عقاید گزین مجبور نفرمودهایم، سیّما جماعت قسّیسان و رهبانان كه به سفارشات و ترقب رعایت آن قدوه سلاطین مسیحیه و قاطبه فرمانفرمایان عیسویه همواره، مشمول عوارف خسروانه بوده و میباشند». در پاسخ دوم، نكات جالبتری آمده، در این جوابیه با اشاره به آنچه قرآن درباره روحیه مودّتآمیز مسیحیان در قیاس با دشمنی یهودیان و مشركان فرموده و اینكه مسیحیان فروتن و متواضعند میگوید: «شاهد بر صدق مضمون مزبور این كه همواره كم سال و ماهی است كه جمعی كثیر از آن گروه نرمخوی سعادتجوی به شرف اسلام مشرف نشوند و به ساحل نجات نرسند» در ادامه به نكتهای اشاره شده است كه مربوط به رواج تبلیغات مسلمانان در میان مسیحیان و گرویدن آنها به اسلام میباشد: «و اما امر هدایت و ارشادی كه به زبانزد خامه اظهار نموده بودند اگر غرض هدایت و ارشاد جهّال و عوام فرقه نصارا است، ظاهر است كه ممانعت در آن باب وجهی ندارد.» «1» البته شاه در فرمان دیگری اعلام كرد كه كسی مزاحم عیسویان نشود «مشروط بر آن كه مرتكب امری كه خلاف مذهب و طریقه اثنا عشری باشد، نگردند». «2»
نكتهای كه درباره شاه سلطان حسین اهمیت دارد، آن است كه وی به مسلمان كردن مسیحیان و زردشتیان سخت علاقمند بوده و از این جهت، روش او مقبول ارامنه نبوده است. درهوهانیان پس از شرحی از فعالیت هوانس معروف به نورجهان مینویسد: پس از مرگ شاه سلیمان، جانشین او شاه سلطان حسین در نظر داشت تمام اتباع غیر مسلمان ایران را به مذهب اسلام درآورد. همان طور كه زردشتیان همسایه جلفا را به دین محمدی درآورد؛ اما تا خواست همان حكم را در مورد ارمنیان به كار بندد، این خلیفه هوانس حریف شد و با كلام روشنگرانه به تبلیغ مسیحیت در برابر شاه سلطان حسین ایستاد و باعث شد تا شاه را از خیال خود منصرف كند. روایتی هست كه چون ملایان بزرگ درباره
______________________________
(1). نوایی، اسناد و مكاتبات سیاسی ایران از سال 1105 تا 1135، صص 67- 73
(2). همان، صص 100- 103
ص: 985
مذهب بحث میكردند و از جواب خلیفه هوانس عاجز ماندند، به ناسزا گفتن پرداختند كه خلیفه هوانس برای لال كردن آنها دعایی خواند كه بلافاصله لال شدند كه از این منظره ترس در دل پادشاه و وزیران افتاد! و از خیال برگرداندن ارمنیان از دین خودشان منصرف شدند. وی انجیل متی، مرقوس، توما و یوحنا را به فارسی ترجمه كرد. «1»
همان مؤلف با اشاره به نفوذ روحانیون در شاه سلطان حسین مینویسد: «ملایان به جای آن كه در اداره ملك و ملت از طریق شور و صلاح خود یاور شاه باشند، از او غلام دین و مذهب ساختند ... بنابر تكرار مدام ملّایان، شاه تصمیم گرفت ارمنیان و پیروان ادیان دیگر را كه در قلمرو حكومت او میزیستند، به دین اسلام درآورد. او به میل باطنی خود در مورد زردشتیان ایران كه آنها را گبر مینامیدند، به آسانی تحقق بخشید. از پیروان این مذهب دویست خانوار در جنوب جلفا ساكن بودند كه محلهشان گبرآباد نام داشت و آنها همگی، بخشی از ترس و گروهی با تشویق و وعده و وعید به دین محمدی درآمدند و از آن هنگام آن محله را حسینآباد خواندند «2» و نسلهای بعدی آنها بیشتر از خود مسلمانان به مذهب نو پایبند شدند.» وی با تكرار آنچه كه در بالا درباره برخورد هوانس با شاه و علما آوردیم، درباره دیگر اقدامات شاه سلطان حسین نسبت به ارمنیان مینویسد: «شاه بنا بر صوابدید ملایان، برای خوار و خفیف كردن ارمنیان به جهت نامسلمانی، خندقی كند و فرمانی صادر كرد كه ارمنیان، چاك گریبان خود را باید از پشت ببندند، بر شانههاشان كهنه گلیم اندازند و كلاه تكه پاره بر سر گذارند تا از مسلمانان متمایز شوند. سواره به بازار نروند. در ایام بارانی به بازار و دكان وارد نشوند تا مبادا خیسی لباسشان مسلمانان را نجس كند. فرمانی دیگر برای پست كردن آنها داد كه تابوت معدومان را، ارمنیان باید حمل كنند و قدغن كرد كه وجه دانه مرغان دربار را ایشان بپردازند و هم فرمان او سر هر ماه جارچی جار میزد كه شاه در مورد ارمنیانی كه مسلمان شوند، احسان و هر خواسته آنها را اجابت خواهد كرد. با این دو دامی كه بر ارمنیان نهادند، گرچه تمام یا بخشی از ایشان را نفریفت، اما بعضی از سست دینان فریفته از وعده و وعید ایشان، دین خود را رها كردند. در اوایل قرن هفدهم شمار از دین برگشتگان در جلفا بسیار بود.» «3» وی به دنبال این بحث، به معرفی شماری از مسلمان شدههای ارامنه پرداخته و دشواریهای آن را برشمرده است كه البته به
______________________________
(1). همان، ص 487
(2). وحید قزوینی در گزارشی كه درباره گبرآباد آن هم از زمان شاه عباس دوم آورده، نوشته است كه نام این محل، به سعادت آباد تبدیل شد. (عباس نامه، ص 270) طبعا در این باره، میبایست تحقیق بیشتری صورت پذیرد.
(3). همان، صص 147- 149
ص: 986
بحث ما مربوط نمیشود.
به هر روی شاه سلطان حسین نیز به هر دلیل و از جمله روحیات طلبگی، علاقهمند به مباحث مذهبی میان ادیان بوده و خود شخصا خواستار آن بوده تا نمایندگان مسلمانان و مسیحیان به بحث بپردازند. یكی از شواهد این مطلب ترجمه انجیل از محمد باقر خاتون آبادی است. اهمیت آن بیشتر از آن رو است كه مؤلف از اعاظم علمای عهد صفوی بوده و بیتردید به عنوان یكی از بزرگترین آنان شناخته میشده است. او نخستین كسی است كه عنوان «ملا باشی» و «رئیس العلماء» را به دست آورده است، و این خود، با وجود عالمان فراوانی كه در این عهد بودهاند، اهمیت ویژهای دارد. نفس توجه او به ترجمه اناجیل، اولا نشانگر توجه خاص عالمان این دوره به این گونه مباحث بوده و ثانیا داغ بودن این بحثها را در این عهد نمایان میسازد، در این باره به چند نفر میتوان اشاره كرد.
یكی از نمونههای مهم در ادبیات ضد مسیحی دوره شاه سلطان حسین، ماجرای مسلمان شدن پدر آنتونیو دوژزو، كشیش پرتغالی است كه افزون بر مسلمان شدن، چند كتاب در رد بر مسیحیت تألیف كرد. ما شرح حال وی را در مقالی مستقل، در ادامه همین مقاله آوردهایم.
سید محمد باقر خاتون آبادی مترجم اناجیل اربعه
خاندان خاتون آبادی از خاندانهای شناخته شده نیمه دوم حكومت صفویان است. این خاندان در اصل از روستای «خاتون آباد» واقع در هفت كیلومتری شهر اصفهان در آغاز مسیر یزد برخاسته كه هنوز نیز به صورت روستایی در حاشیه شهر قرار دارد. عالمان این خاندان كه از سادات هستند، عمدتا از چهرههای برجسته زمان خویش بوده و اعقاب آنان برای سالهای متمادی و تا اواخر روزگار قاجار، مشاغل دینی- سیاسی مهمی را عهدهدار بودهاند. «1»
یكی از عالمان ممتاز و بنام این خاندان در اواخر عصر صفوی، مترجم اناجیل اربعه است. پدر او میر اسماعیل خاتون آبادی است كه در روز چهارشنبه چهارم ربیع الثانی سال 1116 در هشتاد و پنج سالگی درگذشت و «آثار خیر از سید فاضل بسیار ماند. از جمله مدرسه مشهور به مدرسه اسماعیلیه، و حمّامی در خاتون آباد و باغات كه در خاتون آباد ساخته و وقف نموده». «2» وی آثار چندی نیز تألیف كرده كه فهرست آنها به ضمیمه شرح
______________________________
(1). نك: آقابزرگ، الكواكب، ذیل عنوان: خاتون آبادی.
(2). خاتون آبادی، وقایع السنین و الاعوام، صص 555- 556. فرصتی پیش آمد كه در تابستان سال 1373 به دیدن این روستا بروم. با كمال تعجب مشاهده كردم كه تقریبا هیچ اثری از آثار كهن در آن دیده
ص: 987
حال او در طبقات قرن دوازدهم آمده است. «1» محمد باقر مترجم در سال 1070 پا به عرصه وجود نهاده «2» و بیشترین آگاهیها درباره وی، در كتاب وقایع السنین آمده است. این كتاب اثر با ارزشی است كه سید عبد الحسین خاتون آبادی (م 1105) نگاشته است. پس از درگذشت وی، وقایع سالهای بعد به آن ضمیمه شده تا سال 1193 ادامه یافته است. قاعدتا باید بیش از یك نفر مطالبی را به آن افزوده باشند. ملحقاتی كه مربوط به سالهای پس از فوت مؤلف است (تا چند سالی) به احتمال از فرزند او میر محمد حسین است. او در چند مورد خود را ابن عمّ مترجم میداند و در موردی میگوید كه از محمد باقر سه سال كوچكتر است. «3» سید عبد الحسین در سال 1070 از تولد فرزندش محمد صادق یاد كرده كه او نمیتواند مؤلف ملحقات باشد؛ زیرا هم سال محمد باقر مترجم ماست. اما همو در ذیل رخدادهای سال 1073 از تولد فرزند دیگرش با نام میر محمد حسین یاد كرده كه با توجه به سن او كه سه سال كوچكتر از محمد باقر است و قاعدتا باید مؤلف ملحقات وقایع السنین و الاعوام باشد. «4»
مؤلف ملحقات علاقه فراوانی به محمد باقر داشته و با دقّت اخبار و آگاهیهای مربوط به زندگی او را آورده است. یادداشتی نیز به امضای محمد حسین بن میر عبد الحسین در آغاز نسخه كتابخانه آیة اللّه مرعشی از ترجمه اناجیل آمده و در آن آمده كه بر اساس آن مترجم، ترجمه را به وی اهدا كرده است. به هر روی، مطالبی كه وی در این ملحقات درباره مترجم آورده، بهترین آگاهیهایی است كه ما درباره محمد باقر در دست داریم.
وی در ذیل رخدادهای سال 1115 میگوید كه نواب اشرف یعنی شاه، شب سوم ماه رمضان «عمّ حقیر میر اسماعیل سلّمه اللّه را به اتفاق علامة العلمایی فرید دهره و وحید عصره علامیّ میر محمد باقر سلّمه اللّه تعالی ابن عم حقیر به افطار طلبید و با ایشان افطار كرد و تا هفت ساعت با ایشان مشغول صحبت بود و كمال آداب رعایت كرده و از مشار الیه علامی میر محمد باقر- سلّمه اللّه- مسائل نماز را تفتیش فرمود، امر كرد ایشان را به تصنیف رساله مختصره در واجبات نماز به نحوی كه خود ترجیح داده باشند با قدری از تعقیب، و ایشان تصنیف نموده در دو شب و به نظر نواب اشرف رسانیدند. و در شب بیست و هشتم
______________________________
نمیشود، تنها مقبره یكی از عالمان خاتون آبادی (محمد اسماعیل) در آن جا بازمانده كه در ساختمان بسیار محقری بوده و صحن آن، از طرف همسایه، به صورت انبار كاه در آمده بود.
(1). آقا بزرگ، الكواكب، صص 60- 61؛ مجموعهای از رسائل او را بنگرید در: حائری، فهرست كتابخانه مجلس، ج 10، بخش سوم، صص 1325- 1332
(2). خاتون آبادی، وقایع، ص 521
(3). همان، ص 555
(4). درباره او و برخی از آثارش نك: آقابزرگ، الكواكب، ص 200
ص: 988
این ماه علامی میر محمد باقر را طلبیدند و با او افطار فرمودند و هفت ساعت با هم مشغول صحبت بودند و امر فرمودند به تألیف رسالهای در شرائط و آداب دعا كردن و دعا خواندن. در ماه مبارك رجب سنه مذكوره نواب اشرف مأمور ساخت حضرت فضیلت پناه محقق فاضل عالم عامل جامع جمیع كمالات صوری و معنوی، علامّة دهره و فرید عصره میر محمد باقر- سلّمه اللّه- را به ترجمه و شرح مجمع البیان؛ و آن جناب متوجه شده قدری نوشتند و آنچه نوشته شده تفسیری است مفید از مجمع البیان وفّقه اللّه لاتمامه». «1» به دنبال آن از تصمیم شاه یاد میكند كه بر آن شد تا میر محمد باقر را به سمت شیخ الاسلامی بگمارد. در این باره، مجلسی تشكیل شد كه آقا جمال خوانساری نیز در آن حضور داشت. در آنجا به اصرار از وی خواسته شد تا این منصب را بپذیرد، اما محمد باقر نپذیرفت تا آن كه بالاخره بعد از مدتی مدید و گفتگویی بسیار، نواب اشرف عذر ایشان را پذیرفته، ایشان را از این منصب معاف داشتند. در این لحظه میر محمد صالح خاتون آبادی را به شیخ الاسلامی منصوب كردند. محمد حسین درباره او مینویسد: «و حضرت علامی فهامی یگانه زمانه میر محمد باقر- سلّمه اللّه- سن شریفش چهل و پنج بود و از راقم سه سال كوچكتر بود و حقا كمال مردانگی و همّت و تدیّن بود از چنین منصبی گذشتن او.» «2» وی مكرر از الطاف شاه نسبت به محمد باقر یاد كرده و ضمن اشاره به شفقت شاه نسبت به او میگوید: «و دیگر، نواب اشرف غایت تعظیم و توقیر مینمود امیر محمد باقرا- سلّمه اللّه- [را] و در خلوات با او صحبت میداشت. و بنای مدرسه نمود در چهار باغ اصفهان در هزار و صد و شانزده، و در هزار و صد و هجده مدرسه مشرف بر تمام شدن شد، و در ذی الحجة الحرام همان سال تدریس مدرسه مزبوره را به حضرت علامة العلما امیر محمد باقرا- سلّمه اللّه- تفویض نمود «3» و ... در وجه او دویست تومان مقرر فرمود و مخلّع ساخت آن علامی را به خلعت فاخره و در القاب او افزود «زبدة العلماء المتبحرین» را، و از جمله محرمان و مخصوصان نواب اشرف بود.»
در سال 1119 شاه به سفر مشهد مقدّس رفته و در این سفر میر محمد باقر و آقا جمال خوانساری او را همراهی میكردهاند. مؤلف ضمن ستایش از شاه میگوید: «... همه كارهای خود را موافق شرع شریف میكند و مسائل را جمیعا از حضرت استادی علامة العلمایی امیر محمد باقر- ادام اللّه ظلّه السّامی- اخذ میكند و اعتقاد كامل به حضرت استادی دارد و
______________________________
(1). خاتون آبادی، همان، ص 552
(2). همان، صص 554- 555
(3). متن حكم مدرسی میر محمد باقر در: دانش پژوه، فهرست میكرو فیلمهای دانشگاه تهران، ج 1، ص 233 شناسانده شده است.
ص: 989
این هم از توفیق حضرت پادشاه است، به جهت آنكه در این زمان، شرایط افتاء در غیر حضرت استادی مفقود است و در اكثر كارهای خود با حضرت علامی استادی، مصلحت میكند و سلوك نواب اشرف با آن علامة العلمایی و سلوك استادی با نواب اشرف، سلوك استاد است با شاگرد و شاگرد با استاد». «1» در ماه رجب سال 1122 میر محمد باقر در مدرسه چهارباغ شروع به مباحثه كردند «و در آن روز، عالی حضرت مجتهد الزمانی، متفرّد در جمیع فضایل یگانه زمانه امیر محمد باقرا سلّمه اللّه تعالی شروع به درس كردند و جمیع اهل فضل در آن مجمع حاضر بودند و نجبا و سادات و پادشاهزادگان و اهل كمال همگی حاضر شدند، و پادشاه مقرّر فرمود كه اطعام پادشاهانه مرتب ساختند و اقسام تنقلات مهیا فرمودند.» او در ادامه میافزاید كه میر محمد باقر، اول از آقا جمال خواستند تا درس را شروع كرده و سپس «خود شروع كردند و به بیانی فصیح در كمال تنقیح درس گفتند». «2» در این سال اختلافی درباره روز تولد امام علی علیه السلام پیش آمد، كسانی روز هفتم شعبان را روز تولد میدانستند و اكثریت كه میر محمد باقر نیز در شمار آنان بود روز سیزده رجب را صحیح میشمردند. در این باره مجلسی ترتیب یافت، در آن مجلس آقا جمال و محمد باقر با هشتاد نفر دیگر، روز سیزده رجب را برگزیدند و شاه نیز رأی آنان را ترجیح داد به این ترتیب جشنی در این روز برگزار شد».
شاه در ماه شعبان در باغ جدید فرح آباد مستقر شد «و امر نمود به جمعی از مقربان كه بنای خانه نمایند در حوالی باغ، از آن جمله به عالی حضرت علامة العلمایی مجتهد الزمانی، مدرس مدرسه جدید سلطانی امیر محمد باقرا- سلّمه اللّه تعالی؛ و آن عالی جناب با عدم رغبت حسب الامر الاعلی اطاعت را لازم دانسته، ابتیاع زمینی و عمارتی نمودند و مساوی ده جریب شاه آب از نهر سعادت آباد به آن فرید الدهری و مجتهد الزمانی شفقت شد كه به آن ده جریب زمین موات كه احیا نمودهاند شرب شود.» در سال 1123 «به اعتبار كثرت اشتغال مجتهد الزمان و به اعتبار این كه اكثر اوقات در خدمت نواب اشرف بایست حاضر شوند و فرصت مباحثه و مدارسه نمیشد» فرزند وی سید محمد به نیابت پدر به تدریس در مدرسه سلطانی پرداخت. «3»
از ظاهر عبارت مؤلف تكمله وقایع چنین بر میآید كه میر محمد باقر نخستین كسی بوده كه عنوان ملاباشی یافته است، او مینویسد: «در اواخر ماه ربیع الثانی سنه 1124 در روز یكشنبه سلخ شهر ربیع الثانی، نواب اشرف اعلی مقرّر فرمودند كه عالی حضرت مجتهد
______________________________
(1). خاتون آبادی، همان، صص 556- 557
(2). همان، ص 559
(3). همان، صص 561- 563
ص: 990
الزمانی امیر محمد باقرا- سلّمه اللّه- رئیس بر كل علما و اشراف و عظما باشند و در مجلس همایون هیچ كس را یارای تقدم بر آن مجتهد الزمان نباشد در نشستن و ایستادن، و عرض مطالب را مشارالیه بخواند و همه كس آن علامة العلما را مقدم داند بر همه كس، و حاصل آنكه در همه باب هیچ كس از صدور و علما و سادات بر مشارالیه تقدم نكند و امرا را مقرّر فرمودند كه به تهنیت مشارالیه رفته در اعزاز و احترام آن علامه عصر دقیقه [ای] فوت و فروگذاشت نكنند. و در هجدهم شهر جمادی الاولی خلعت فاخره به آن مجتهد الزمان شفقت و عنایت فرمودند و ثانیا امرا و اكابر از هر طبقه به تهنیت آن علامة العلما آمدند و موقوفات آقا هوشیار و حاصل حمام خسرو آقا كه به جهت استكتاب مقرّر شده بود، همگی به علامة العلما مفوّض شد كه به مصارف مقرّر صرف نمایند.» «1» تاكنون شاهدی به دست نیامده كه پیش از وی كسی به این سمت، كه عنوان ملاباشی یافت، رسیده باشد.
در سال 1127 قیمت گندم و آرد در شهر بالا رفت و به تعبیر مؤلف: «جمعی از منافقان بیدین تحریك فتنه نموده» شایع كردند كه میر محمد باقر، شاه را بر بالا بردن قیمت تحریض كرده است. متعاقب این شایعه، جمعی از زنان و اوباش را تحریك كردند تا به در خانه شاه رفته و از آنجا به در خانه سید رفتند «و بالاخره منتهی شد كار ایشان كه آتش زدند به در خانه مشارالیه»؛ به دنبال آن شاه داروغه را فرستاد تا مردم را پراكنده كردند. در این میان سید محمد باقر نیز به درد سینه گرفتار شده بود. قرار شد تا داروغه جدید با جمعی از جزائریه «2» به محافظت از سید بپردازند. مؤلف اظهار میدارد كه جزائریه زودتر آمدند و آنها كه قریب به دویست نفر بودند با شمشیرهای آخته به خانه حمله كردند و «قرب صد نفر در آن خانه بودند از طلبه و اقارب آن سید عالی جناب در لمحهای چنین كردند كه همه اهل خانه را برهنه كردند و زخم زدند و میگفتند كه ما حسب الامر مأموریم به آنچه میكنیم.» از اتفاق، تنی چند از صاحب منصبان رسیدند، داخل خانه شدند و به ضرب جزائریه مشغول شدند و آنان را از خانه بیرون كردند. به نظر محمد حسین، عامل اصلی این اقدام «مردود بیمذهب ملعون فتحعلی خان» بوده كه در آن وقت قوللر آقاسی و سپس اعتماد الدوله شده و در نهایت معزول و كور شد. «3» روز بعد كه در صدد تنبیه گرگین خان برآمدند گفت كه این كار را به امر فتحعلی خان كرده است. مؤلف میافزاید: «و از غرایب
______________________________
(1). همان ص 556
(2). درباره پیشینه این نیروی انتظامی، بنگرید: شاردن، سفرنامه، ج 3، ص 1195
(3). این فتحعلی اعتماد الدولهای بود كه گفته شده به تحریك ملاباشی وقت یعنی ملا محمد حسین نابینا شد. قاعدتا وی رابطه خوبی با علما نداشته و شبهه تسنن وی هم مطرح شده است. شاعر مكافات نامه (ابیات، 1085- 1086) به شدت از وی بدگویی میكند.
ص: 991
روزگار آنكه پادشاه به هیچ وجه من الوجوه متوجه این حكایت نگردیده و از هیچ كس نپرسید كه این چه حكایت بود، چه جای آنكه از كسی بازخواست كند.» البته روحیه بیعملی شاه سلطان حسین را همه میشناسند. به هر روی این حادثه سبب شد كه «آزارش شدت نمود و بالاخره منتهی شد به آنكه خون از سینه او دفع میشد و در شب سهشنبه ششم شهر ربیع الاول سنه 1127 سه ساعت به طلوع مانده از دنیا رحلت نمود به آزار ذات الریه، در وقتی كه آفتاب در برج حوت بود، اللّهم اغفر له و لجمیع المؤمنین و المؤمنات بالنبی و آله الأخیار و عذّب من سعی فی دمه.» «1»
گویا رخداد مزبور سبب شده است تا در برخی از منابع، عنوان شهید به او داده شود.
علامه امینی به نقل از برخی مصادر چنین عنوان كرده كه وی مسموم شده و در زمان خود به عنوان شهید ثالث مشهور بوده است. «2» با توجه به آگاهیهای دقیقی كه از طریق مؤلف تكمله وقایع در دست داریم، نباید این خبر مطابق واقع باشد. در عین حال باید در منشأ آن تحقیق بیشتری كرد. محل دفن وی در تكیه خاتون آبادیها در تخت فولاد اصفهان، وسط اتاق دوم، سمت مشرق است. «3»
درباره محمد باقر آگاهیهای دیگری در دست داریم. شیخ عبد النبی قزوینی، ذیل نام او میگوید: وی از دو جهت جلالت و عظمتی كسب كرد كه برای دیگر عالمان به دست نیامد.
یكی از جهت مهارت او در تدریس، بویژه تقریر درس بود؛ به طوری كه مولی اسماعیل خواجویی میگفت كه از زمان درس ادریس نبی علیه السلام تاكنون در تقریر درس كسی چون او نیامده است. و دوم آنكه او تا اندازهای نزد شاه سلطان حسین اعتبار یافت كه اساسا قابل تصور نیست آن گونه كه وزیر اعظم جز به امر وی جرأت كشیدن توتون نداشت. به دنبال آن، خاطرهای از درس شرح اشارات او، به نقل از محمد صالح حسینی آورده است. «4» محمد زمان بن كلب علی نیز در كتاب فرائد الفواید «5» خود كه در زمان حیات محمد باقر مدرس تألیف شده، اشاره به مقام علمی او كرده است. او با اشاره به ساختن مدرسه جدید سلطانی مینویسد: «و در سال سابق كه هزار و صد و بیست و یك هجری باشد روز پنجشنبه دهم شهر رجب المرجب به طلبه عظام، حجرات آن را كه یكصد و پنجاه [و] شش باشد به تصدیق مدرس آن، افضل فضلای زمان و اعظم علمای دوران، ذی المجدین المؤیّد
______________________________
(1). خاتون آبادی، همان، صص 567- 569
(2). امینی، شهداء الفضیله، صص 234- 235
(3). مهدوی، تخت فولاد، ص 114
(4). قزوینی، تتمیم، صص 77- 78
(5). همان، صص 77- 78
ص: 992
بتأییدات النشأتین، شیخنا و سیدنا امیر محمد باقر الحسینی الخاتون آبادی- لا برح ظلّه العالی علی مفارق العالمین ما یقرن الزین مع الشین و یذكر الاثر مع العین- هر یك را نصیب فراخور و اندازه خود شفقت نموده در جنّات عدن بعضها فوق بعض ساكن جنّات عدن فرمودند و ما یحتاج هر كدام از طلبه عظام را از اخراجات یومیه و غیر آنها از كتب وقفیه و فرش مرفوعه و ظروف و آلات ضروریه و سائر رعایتهای دیگر مرحمت نمودند تا به فراغ بال و رفاه حال، به تحصیل علوم دینیه و دعاگوی دولت ابدی الاتصال اشتغال نمایند. «1» او با اشاره به یكی از مدارسی كه شاه به تعمیر آن پرداخته، تعدادی از علمای معاصر را یاد میكند كه در آن سكونت داشتهاند، از جمله «سید المدققین امیر اسماعیل خاتون آبادی است و خلف صدقش علامه دوران و رئیس فضلای زمان امیر محمد باقر- سلّمه اللّه تعالی- است كه اكنون حجره آن زبدة العلما با این لا شیء است.» «2»
عظمت علمی محمد باقر نزد همه معاصران وی شناخته شده بوده است. شاه سلطان حسین نیز كه خود اهل درس و علاقهمند به مباحثات دینی و تدریس و تألیف بوده، به شدت نسبت به سید اظهار علاقه میكرده است، این با وجود آن است كه سید از داشتن مناصب پرهیز داشته، اما به هر روی شاه او را به سمت رئیس العلمایی كه همان عنوان ملا باشی است منصوب كرده است. شاگردان چندی از وی میشناسیم، یكی سید نور الدین فرزند سید نعمة اللّه جزایری، دیگری سید احمد علوی خاتون آبادی، و دو فرزند دانشمند او سید اسماعیل و سید محمد. «3»
تألیفات خاتون آبادی
اشاره
از خاتون آبادی آثار چندی كه به صورت تألیف یا ترجمه است برجای مانده و از برخی عناوین منسوب به او نیز نشانی در دست نیست. در اینجا فهرستی از آن آثار را یاد میكنیم.
1. ترجمه اناجیل اربعه و تعلیقات بر آن؛ كتاب حاضر است كه در ادامه به تفصیل درباره آن سخن گفته شده است.
2. ترجمه و شرح مجمع البیان؛ خاتون آبادی در وقایع السنین از این اثر كه در حال انجام شدن بوده یاد كرده و آرزو كرده كه به پایان برسد. آگاهی دیگری از آن بدست نیاوردیم. «4»
3. آداب دعا؛ خاتون آبادی میگوید كه شاه در شب بیست و هشتم ماه رمضان سال 1116
______________________________
(1). محمد زمان تبریزی، فراید الفوائد، ص 291
(2). همان، ص 296
(3). نك: جزایری، الاجازة الكبیره، صص 59 (پاورقی و مصادر یاد شده در آنجا)، 127 و 130.
(4). خاتون آبادی، همان، ص 552
ص: 993
محمد باقر را به افطار دعوت كرد و از وی تألیف چنین رسالهای را درخواست كرد. «1» نسخهای از این رساله در كتابخانه آیة اللّه مرعشی ضمن مجموعه 660 (برگ 1- 20) موجود است. این كتاب به شاه سلطان حسین تقدیم شده و البته برگ آغازین نسخه یاد شده افتاده است.
4. سورههایی كه در فرایض خوانده میشود؛ این رساله كه نسخه آن در مجموعه 7505 (برگ 37- 65) كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است، عنوان مستقلی ندارد. درباره محتوای آن آمده است: «مشتمل بر ذكر سور شریفه قرآن كه در نمازهای فرایض یومیه خواندن آنها راجح است و این كه در هر یك از نمازهای فریضه خواندن كدام یك افضل است و آنچه در باب خصوص سوره مباركه انعام در احادیث اهل بیت كرام علیهم الصلاة و السلام وارد شده است به طریق اجمال نوشته».
5. تعقیبات نماز؛ خاتون آبادی میگوید كه در شب سوم ماه رمضان سال 1115 شاه میر محمد باقر را به افطار دعوت كرد و پس از آن «امر كرد ایشان را به تصنیف رساله مختصره در واجبات نماز به نحوی كه خود ترجیح داده باشند با قدری تعقیب»، احتمالا این آگاهیها قابل تطبیق بر نسخهای باشد كه در مجموعه 660 (برگ 20- 58) كتابخانه آیة اللّه مرعشی موجود است.
6. كائنات الجو؛ این كتاب نیز به نام شاه سلطان حسین صفوی تألیف شده و نسخهای از آن در كتابخانه دانشگاه ش 1266 (با تاریخ كتابت 1125) موجود است. این كتاب به عنوان آثار علوی نیز نامیده میشود. گفته شده كه مؤلف در این كتاب قواعد شریعت را با اقوال حكما تطبیق داده است.
7. ترجمه مكارم الاخلاق؛ این كتاب ترجمههای متعددی دارد. یكی از این ترجمهها كه به دستور شاه سلطان حسین صورت گرفته ترجمه محمد باقر است. گویا نسخه اصل این ترجمه به قلم خود مترجم نزد اصغر مهدوی بوده است؛ در این باره نك: ذریعه ج 22، ص 147؛ ادبیات فارسی استوری، ج 2، ص 773.
8. رساله در آب نیسان و قمر در عقرب؛ این رساله همان طور كه از نامش پیداست درباره خواص باران ماه نیسان و آثار قمر در عقرب از نظر اخبار شیعه است. نسخه آنكه برای شاه سلطان حسین صفوی نگاشته شده در كتابخانه دانشگاه ش 1266 به خط محمد ترشیزی موجود است. درباره آن نك: ذریعه، ج 19، ص 13. نسخهای از آن در كتابخانه مدرسه سپهسالار (شهید مطهری) (1/ 1844) موجود است.
______________________________
(1). همان، ص 552
ص: 994
9. نوروزنامه؛ این كتاب نیز كه تقویم اسلامی بر پایه اخبار و احادیث است برای شاه سلطان حسین تألیف شده و نسخه آن به همراه برخی از آثار سابق الذكر مؤلف در دانشگاه 2/ 1266 موجود است. نسخه دیگر آن در موزه بریتانیا (ش 11001or ( موجود است. در باره آن نك: ذریعه، ج 24، ص 379. نسخه دیگر آن در كتابخانه رضوی (ش ض 10784) است.
10. ترجمه المشكول؛ این كتاب در اصل از مولی حاج بابا بن محمد صالح قزوینی بوده كه در زمان حیات شیخ بهائی تألیف شده؛ به نوشته صاحب تكملة امل الامل، شاه سلطان حسین ترجمه آن را مناسب دیده و محمد باقر خاتون آبادی و جمعی دیگر از علما را بر آن داشته تا آن را ترجمه كنند. این ترجمه در سال 1300 در تهران به چاپ رسیده است. نك:
ذریعه، ج 21، ص 67. نسخهای از آن كه در سال 1255 كتابت شده، در كتابخانه آیة اللّه مرعشی به شماره 1264 موجود است.
11. ترجمه عیون الحساب؛ این كتاب از ملا محمد باقر یزدی ریاضیدان معروف دوره صفوی است. محمد باقر آن را برای میرزا ابراهیم مستوفی از اعیان دربار صفوی ترجمه كرده است. نسخه آن (483 صفحه، هر صفحه 19 سطر) به شماره 2130 در كتابخانه مجلس (فهرست، ج 6، ص 107) موجود است.
12. ترجمه البلد الامین؛ این كتاب نیز به دستور شاه ترجمه شده است. علامه آقابزرگ نسخهای از آن را در نجف دیده كه در 680 صفحه بوده است، نك: ذریعه، ج 26، صص 192- 193. این ترجمه به اشتباه در ذریعه (ج 4، ص 84، رقم 374 و 375) به محمد باقر زوارهای نسبت داده شده است. «1»
13. ترجمه عهدنامه مالك اشتر؛ این ترجمه نیز برای شاه صورت گرفته و نسخههای آن در دانشگاه (فهرست، ج 7، ص 2716) و كتابخانه ملك (ج 2، ص 13) و كتابخانه ملی (ج 6، ص 139) موجود است.
ترجمه انجیل خاتون آبادی
از آثار خاتون آبادی چنین به دست میآید كه بیشتر نوشتههایش، به دستور شاه سلطان حسین تألیف شده است. وی این اثر را نیز به خواهش شاه ترجمه كرده و با توجه به مطالبی كه گذشت چنین به دست میآید كه شاه خود در پی طرح این مباحث بوده است.
از آگاهیهای مختصری كه از طریق حواشی محمد باقر بر انجیل به دست میآید،
______________________________
(1). آقابزرگ، الكواكب، ص 89
ص: 995
روشن میشود كه در این زمان نسخههای فراوانی از انجیل به زبانی عربی و به احتمال زیاد با حروف چاپی در اصفهان بوده است. نسخههای ترجمه شده نیز كه در هند یا ایران ترجمه شده بود، در دسترس قرار داشته است. با این حال نهضت ترجمه در این دوره- كه شامل ترجمه اكثر متون عربی به فارسی میشده «1»- به انجیل نیز سرایت كرده است؛ زیرا ضرورت وجود نسخه فارسی شده انجیل، آن هم به دست یك عالم بزرگ شیعی بطوری كه قابل اطمینان باشد كاملا محسوس بوده است.
مترجم انجیل درباره انگیزه ترجمه این كتاب، در مقدمه اثر خود، از علاقه شاه و نیز انگیزه وی در این زمینه مینویسد «... و در این اوان سعادت اكتساب، آفتاب طبع دقیقه یاب آن شهریار مالك رقاب، پرتو توجه به ساحت تتبع اقوال سالكان غیاهب ضلال انداخته، سمند خواهش در نشیب و فراز دشت پهناور این مدعا جلوهگر ساختند كه استخراج دلایل از كتابی كه گمراهان مسیحیه موافق آراء و خواهش خود تصنیف و كلام یزدانی را تغییر و تحریف و آن را انجیل نامیده، به لغت عربی نقل نمودهاند، و استنباط شواهد از اقاویل اخبار نصارا بر بطلان دین آن قوم ذلیل فرموده، لجام الزام جهت آن گروه لئام بل هم انعام مرتب سازند. لهذا امر قدر قضا توأمان آن سلطان سلاطین نشان، نفاذ و جریان یافت كه داعی دوام دولت قاهره «محمد باقر بن اسماعیل الحسینی الخاتون آبادی» با كمی بضاعت و قلّت استطاعت آن كتاب را ترجمه نماید. این حقیر از شرف ادراك این سعادت عظمی و فوز به دریافت این رتبت كبری، اكلیل اعتبار به خورشید تابان و سر افتخار بر فراز آسمان سود و نطاق خدمتكاری بر میان جمال استوار و اشتغال به آن مددكاری لطف خداوندگار نمود.
امید كه مقبول نظر ایستادگان درگاه عالم پناه آن خدیو بلند اقبال و پسند طبع باریافتگان بارگاه فلك اشتباه آن خسرو صاحب جلال گردد.»
به هر روی قرار بوده تا انجیل ترجمه شود و در عین ترجمه، موادی نیز فراهم آید تا بتواند در ردّ آرای مسیحیان مفید افتد.
خاتون آبادی توضیحاتی درباره كیفیت ترجمه خود داده و این كه چگونه كوشیده تا ترجمه خوبی را آماده سازد: «و به سبب آن كه نصرانی كه انجیل را به لغت عربی نقل كرده، چندان مربوط به سیاق و اسلوب كلام عربی نبوده، و در بعضی از عبارات الفاظ غریبه و كلمات غیر عربیه و تراكیب نامأنوس و فقرات از ربط مأیوس، استعمال نموده و فهم مراد از آن بدون رجوع به انجیل اصل كه عربی نیست ممكن نبود و یافتن بسیاری از مطالب بر حكایات و اصطلاحاتی كه از خارج باید معلوم شود مبتنی مینمود، بعضی از كتب و رسایل
______________________________
(1). بنگرید به نوشتار «ترجمه متون شیعی به پارسی» در همین مجموعه.
ص: 996
معتمده ایشان كه در این بلاد به هم میرسید، تتبع و تحصیل و مكالمات با جمعی كه عارف بودند به لغات اصلیه اناجیل نموده، آنچه از مقاصد آن به وضوح رسید، در سلك ترجمه كشید و آنچه مبتنی بر حكایت و اصطلاحی، یا در عبارت تعقید و اغلاقی بود، در حاشیه به بیان آن پرداخت و ایضا آن را در اصل مذكور نساخت تا خارج از قانون ترجمه نباشد و با محلی كه دلالت برخلاف دعاوی باطله نصرانیان یا اشتمال بر تناقضی فی الجمله فایده به جهت اسلامیان داشت، آن را نیز در حاشیه اجمالا تعرض كرد تا طالب حق و رشاد به دیدن آن مستفید گردد.»
توضیحات وی در این مقدمه نشان میدهد كه او كار ترجمه را با كمال دقت انجام داده است. علاوه بر این دقت، ترجمه از نثر بسیار روانی برخوردار بوده و مترجم نهایت سعی خود را در نوشتن متنی كه براحتی قابل فهم باشد بكار برده، گرچه از نظر نثر در چهارچوب نگاشتههای همان دوره است. ما در جریان چاپ ترجمه اناجیل «1» متن این ترجمه را بطور كامل با ترجمههای فارسی موجود از مراكز رسمی مربوطه مقایسه نكردیم؛ اما در مواردی كه مقایسه شد، هیچ گونه خللی مشاهده نگردید، البته محتمل است كه مواردی وجود داشته باشد كه مترجم متوجه مقصود متن اصلی نشده باشد، تشخیص این موارد بر عهده محققان است؛ مورد قابل ذكر در اینجا ترجمه كلمه «صدوقیان» (فرقهای منقرض شده از یهودیان كه به معاد اعتقادی نداشتند) به «زندیقان» است كه البته بر اساس این نكته كه كلمه زندیق از صدوقیان گرفته شده باشد اشكال كمتری دارد، اما به هر روی نمیبایست در اینجا بكار میرفت.
لازم به یادآوری است كه متن انجیل بارها به فارسی ترجمه شده و گویا قدیمیترین ترجمه همان انجیل دیاتسرون است كه البته در آن، چهار انجیل در هم ادغام شده است «2».
ترجمههای دیگری نیز از اناجیل اربعه شده كه شمار زیادی از آنها در فهرست نسخههای خطی كتابخانه واتیكان (نوشته رسی) و فهرست نسخههای خطی كتابخانههای ایتالیا (نوشته پیمونتسه) شناسانده شده است. به علاوه كتاب مستقلی نیز درباره تاریخ ترجمههای فارسی انجیل نوشته شده كه مشخصات آن از این قرار است:
Persian, 1891 DR. ROBERTO GULBENKIAN, The Translation of the Gospele into
«3»
خاتون آبادی علاوه بر ترجمه، حواشی متعددی نیز در توضیح و نیز انتقاد نسبت به متن
______________________________
(1). خاتون آبادی، ترجمه اناجیل اربعه، به كوشش رسول جعفریان، تهران، میراث مكتوب، 1374
(2). درباره آن نك: مجله یغما، سال چهارم، صص 501- 508 مقاله آقای ایرج افشار درباره انجیل مزبور.
(3). با تشكر از آقای پیمونتسه به خاطر آنكه زیراكس این كتاب را برای ما ارسال نمودند.
ص: 997
آورده است. بخش مهمی از این حواشی جنبه توضیحی دارد و همانگونه كه خود وی در عبارت فوق آورده قصدش این بوده است تا متن روشنی بهتری یابد. او در این توضیحات از اختلاف نسخهها یاد كرده و از میان آنها آن را كه معنای واضحتری دارد انتخاب كرده است. از چندین مورد در این تعلیقات چنین برمیآید كه مترجم نسخههای متعددی از انجیل عربی را در اختیار داشته، به عنوان مثال میگوید: «در اناجیل عربی كه به نظر حقیر مترجم رسید»، و مواردی نیز با كمك پادریان موجود در اصفهان از متن لاتینی و حتی عبری استفاده میكرده است «1». اضافه بر اینها از شروح انجیل نیز مكرر استفاده كرده؛ زیرا بطور مرتب در تعلیقات از دیدگاههای مختلفی كه در شرح یك عبارت وجود دارد، یاد میكند.
اشاره به یك نمونه مفید مینماید: «عبارت مذكوره در انجیل عربی در این مقام چنین است كه: اوصنا فی العلا، و ترجمه آن به نحوی است كه نوشته شده در اصل؛ و در بعضی انجیلها نون اوصنا مشدد است و معنی محصّلی ندارد؛ و در بعضی اناجیل اوسنا به سین نوشته شده و پادریان گویند كه آن كلمه عربی نیست و معنی آن این است كه كیست این بزرگی كه تمام اهل شهر به جهت او از منازل خود برآمدهاند؟ و بنابر این معنی آنچه بعد از اوصنا مذكور است مربوط به سابق نخواهد بود؛ و در بعض انجیلهایی كه به لغت ایشان است گویند كه این عبارت اصلا در آن مذكور نیست.»
استفاده از پادریان مسیحی اصفهان نیز همانگونه كه خود در مقدمه یادآور شده، مكرر صورت گرفته است. او در چندین مورد در تعلیقات، مطالبی از آنان نقل كرده است. استفاده از مصادر مكتوب در شرح مطالب انجیل، از دیگر نكاتی است كه هم در مقدمه آورده و هم در تعلیقات از آنها یاد كرده است. البته گاه اسم این كتابها را تصریح كرده و گاه با عبارت «و بعضی نصارا در رساله خود آورده» نام خاص آنها را مشخص نكرده است. یكی از آثاری كه از آن یاد كرده ترجمة الأسماء است كه گویا شرح اعلام كتاب مقدس بوده است.
یكی از اشخاصی را نیز كه به نام از او یاد كرده گبرائیل افرنجی است كه از كتاب وی نقل كرده است. گویا وی همان كسی باشد كه ظهیر الدین تفرشی نصرة الحق خود را علیه وی تألیف كرده است.
خاتون آبادی علاوه بر تعلیقات توضیحی، تعلیقات نقادانه نیز دارد. زیرا اصولا یكی از اهداف وی در این كار «استنباط شواهد از اقاویل اخبار نصارا بر بطلان دین آن قوم ذلیل» بوده است. رایجترین نقد او، یاد از تناقضات موجود میان اناجیل و اثبات محرف بودن این كتاب است. او با تسلّطی كه بر اناجیل به دست آورده، این موارد را در تعلیقات یادآور شده
______________________________
(1). نك: تعلیقه شماره 10 انجیل لوقا
ص: 998
است. علاوه بر این، وی نقادیهای دیگری دارد كه مربوط به ردّ دیدگاههای مسیحیان در باب «ابن اللّه» بودن مسیح است. او مواردی را كه عنوان پدر برای همه مؤمنین به كاررفته و یا مؤمنان همگی پسران خدا خوانده شدهاند استخراج كرده تا نشان دهد كه نبایست كاربرد آن را در مورد مسیح، در جهت اثبات الوهیت او دانست. تسلط وی بر فلسفه، او را بر آن داشته است تا در همین زمینه، چند مورد نقادی فلسفی نیز داشته باشد «1». آشكار است كه حواشی مزبور بیش از سیصد سال قبل و با توجه به منابع موجود در اصفهان آن روز نگاشته شده، طبیعی است كه میبایست آنها را در همان فضا ارزیابی كرد، مواردی وجود دارد كه توضیح دقیقتری را میطلبد، و یا فرضا مواردی همچون «منشأ كلمه مسیح» كه مؤلف اقوال مختلف را آورده، نزد محققان مسیحی روشن است كه یك معنی بیشتر ندارد و آن همان مسح با روغن است كه مخصوص سلاطین و انبیائی همچون داوود و سلیمان بوده و قرار بوده پیامبری نظیر آنها ظهور كند تا این روغن بر او مالیده شود و نشان از سلطنت و بزرگی باشد.
نسخههای مورد استفاده مترجم بر پایه «فصل» تقسیمبندی شده در حالیكه چاپهای فعلی انجیل براساس «باب» تقسیمبندی شده، به عنوان مثال انجیل متی ترجمه خاتون آبادی شامل 100 فصل میباشد، در حالیكه انجیل متی چاپ انجمن پخش كتب مقدسه شامل 28 باب است.
از این كتاب دو نسخه بر جای مانده است: نسخه نخست متعلق به استاد معظّم آیة اللّه حاج سید محمد علی روضاتی دامت توفیقاته. دوم نسخه متعلق به كتابخانه مرحوم آیة اللّه العظمی مرعشی رحمة اللّه علیه، كه به شماره 3364 در كتابخانه ایشان ثبت شده است.
درباره مباحثات اسلامی بویژه شیعی با مسیحیت، مقالات و كتابهای چندی به زبانهای مختلف نوشته شده است كه در اینجا مشخصات آنها را یادآور میشویم:
______________________________
(1). نك: تعلیقه شماره 140 انجیل متی؛ و شماره 51 انجیل مرقس؛ و شماره 1 انجیل یوحنا.
ص: 1000
فهرستی از كتابهای اسلامی كه از آغاز عصر تألیف در دنیای اسلام تاكنون در ردّ بر مسیحیت نوشته شده، در پایان رساله التوحید و التثلیث محمد جواد بلاغی در قم به چاپ رسیده است.
ص: 1001
29 علی قلی جدید الاسلام كشیش پرتغالی مسلمان شده اصفهان صفوی
مروری بر فضای حاكم بر علوم اسلامی در دوره اخیر صفوی
بحث از میسیونرهای مسیحی كه به هدف رواج مسیحیت در دوره صفوی به ایران آمدهاند، از مباحث قابل توجه این دوره تاریخی به شمار میآید. بخشی از این آگاهیها را ما در نوشتار پیشین آوردیم. در ادامه آن نوشتار، به تلاشهای علمی علی قلی جدید الاسلام، كشیش پرتغالی الاصل كه در همین دوره، در اصفهان به اسلام گروید و به جرگه یاران بهاء الدین محمد مشهور به فاضل هندی درآمد، خواهیم پرداخت. تكیه عمده ما در این بحث، مروری بر افكار و اندیشههایی است كه وی در كتاب مهم سیف المؤمنین فی قتال المشركین یا به تعبیر ما «ترجمه، شرح و نقد سفر پیدایش تورات» ارائه داده است. در آغاز نكاتی درباره زندگی وی و نیز ویژگیهای كتابش خواهیم داشت.
پدر آنتونیو دوژزو یا علی قلی جدید الاسلام
علی قلی از اندیشمندان تازه مسلمانی است كه سالها پیش از آن كه مسلمان شود به عنوان كشیش عازم ایران شده و پس از سالها اقامت با پذیرفتن اسلام، به كار ردّیهنویسی بر ضد مسیحیت پرداخت و آثار چندی تألیف كرد. آقای فرانسیس ریشار [Francis Richard[ در باره ایشان مقالهای نوشتهاند با عنوان:
CHIITE AU DEBUT DU XVIII SIECLE UN AUGUSTIN PORTUGAIS RENEGAT APOLOGISTE DE L'ISLAM
«1»
پس از وی عبد الهادی حائری درباره یكی از آثار او با نام سیف المؤمنین مطالبی نوشت. «2»
______________________________
(1). این مقاله در مجله زیر چاپ شده و خود مؤلف نسخهای از آن را از سر لطف در اختیار ما گذاشتند. Moyen Orient Ocean Indien) Middle East Indian Ocean (XVIe- XIXe s.
1، 1984.
(2). حائری، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران، صص 487- 492
ص: 1002
اخیرا نیز به همت دوستی یكی از رسالههای كوچك او با نام فوائد ازدواج چاپ شد. «1» پدر آنتونیو دو ژزو [P .Antonio de Jesus[ كشیش پرتغالی، در ربع آخر قرن هفدهم میلادی به قصد تبلیغ مسیحیت همراه چند نفر دیگر عازم ایران شده و در دیری متعلق به اگوستینها در اصفهان مشغول به كار شده است. مانوئل سانتاماریا [P .Manuel de Santa Maria[ رئیس اسبق دیری كه وی ریاست آن را عهدهدار بوده به اسلام گرویده بود. «2» آنتونیو هم یك سال پس از آن كه به ریاست این دیر انتخاب شد، به اسلام گروید. در منابع دوره صفوی از وی آگاهی خاصی به دست نیاوردیم. آنچه كه در منابع ایرانی درباره وی میدانیم، مطالبی است كه در میان آثار وی درباره خودش بدست داده است. افزون بر این، دوستان خارجی و كشیش وی از اصفهان مطالبی درباره او نوشتهاند كه آنها را آقای فرانسیس ریشار در مقاله سابق الذكر آورده است. وی در آن مقاله گزارشی از دو كتاب وی هدایة الضالین و سیف المؤمنین بدست داده است.
آقای ریشار پس از بیان شرحی از چگونگی شرایط ایران در ارتباط با میسیونرهای غربی، و با اشاره به اختلافات آنها، مینویسد: «3» در این شرایط دشوار بود كه حادثهای مسیحیان پایتخت (اصفهان) را سخت متأثر كرد و كار را برای روحانیون كاتولیك دشوار ساخت. این حادثه مسأله پذیرش اسلام توسط راهب دیر اگوستینهای پرتغالی شهر اصفهان بود. دیر مزبور نخستین دیری بود كه در اوائل قرن هفدهم توسط لاتینیها [Latins[ در اصفهان ساخته شده بود. روحانیون این دیر نمایندگان رسمی پادشاه پرتغال در ایران بودند. در نوشتهای از گودرو [M .Gaudereau[ یكی از روحانیون بزرگ به تاریخ 14 سپتامبر 1697 [هفتم ربیع الاول 1109 ه] چنین میخوانیم: «بزرگ اگوستینها دو روز است كه دین مسیح را نفی كرده و امروز ختنه شده است.» قبل از او در اكتبر سال 1691 [صفر سال 1103 ه] یكی دیگر از روحانیون اگوستین اصفهان به نام مانوئل سانتاماریا اسلام را پذیرفته، سپس ازدواج كرده و نام خود را به حسن قلی بیك تغییر داد. سندی كه در سالهای بعد بدست آمد، آگاهیهایی در ارتباط با انحلال زندگی مذهبی دیر اگوستین اصفهان كه به دلیل بدهیهایش كه متعهد به پرداخت آن بود به صورت قهوهخانه و مركز تجاری و بازرگانی در
______________________________
(1). میراث اسلامی ایران، دفتر اول، رساله فوائد ازدواج، صص 293- 310.
(2). از وی آگاهی نداریم. شاید بیمناسبت نباشد اشاره كنیم كه شخصی را با نام محمد قلی جدید الاسلام میشناسیم كه در سال 1064 نسخهای از كتاب ارشاد الاذهان علامه حلی را كتابت كرده و اكنون نسخه آن در كتابخانه مجلس (فهرست 12/ 104- 105) موجود است. گفتنی است در دوره صفوی، شمار این قبیل جدید الاسلامها از میان مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان فراوان بوده است.
(3). آقای ریشار برای هر یك از نقلهای خود منبع ذكر كرده كه ما در اینجا نیاوردهایم.
ص: 1003
آمده به دست میدهد ... نزدیكترین گزارش از این حادثه، گزارش اسقف بابل [Babylone[ به نام پیدو دو سان اولون [Mgr Pidou de Saint -Olon[ است كه از ایران به برادرش به تاریخ 25 اكتبر 1697 نوشته است. او مینویسد: من خون گریه میكنم از حادثه دهشتناك پذیرش اسلام توسط پدر آنتونیو دو ژزو پرتغالی، دیدار كننده اگوستینهای ایرانی و مأمور دولت پرتغال، امری كه خسارت جبران ناپذیری به تشكیلات تبلیغاتی وارد آورده است. آری دو مرتدّ از یك دیر و آری این است نتیجه آزاد گذاشتن و رها كردن جوانان مذهبی در آنجا ...
چیزی كه بیشتر از همه دردآور است این است كه آنتونیو دوژزو در شناخت قرآن به درجه دكترا نائل آمده است و كتابی در ردّ مسیحیت نوشته است. نامهای از كرملیهای جلفا به نام بازیل دوسان شارل (1711- 1664) [P .Basile de Saint -Charles[ به تاریخ 2 فوریه 1700 درباره آنتونیو گزارش میكند كه او ازدواج كرده و در اصفهان مستقر شده است: «بیچاره آنتونیو پرتغالی، رئیس پیشین اگوستینهای اصفهان كه سه سال است كه مرتد و كافر شده و برای انهدام ما با دشمنانی از شاریمانیها [خاندان ارمنیها برجسته كاتولیك] تبانی كرده است و شخص اوست كه اطلاعات مهم را در اختیار دشمنان قرار میدهد كه در این راستا خسارات فراوانی بر ما وارد خواهد آورد و این البته بلای بزرگی است. به هر روی، آنتونیو دوژزو مدتی پیش از مسلمان شدن مانوئل در سال 1691 در اصفهان بود و در سال 1694 یكی از اعضای همراه پدر گاسپار دوس ریس [Gaspar dos Reis[ روحانی دیر اگوستین بود كه چند سال بعد در 12 اكتبر سال 1696 جانشین وی گردید و عنوان ریاست اگوستین را به خود اختصاص داد. این درست كمتر از یك سال پیش از گروش او به اسلام در سال 1697/ 1109 بود. «1» پس از اختیار كردن اسلام نامش را به علی قلی بیك تغییر داد و از آن پس از مقربان شاه گردید. در سال 1701/ 1113 ه) به كار مترجمی شاه گمارده شد كه تا سال 1721/ 1134 این كار ادامه داشت.
آقای ریشار ادامه میدهد: همه شواهد حاكی از آن است كه علی قلی بیك كه سالها پس از مرگ پدر مانوئل زندگی میكرد در محاصره اصفهان در سال 1722/ 1135 از دنیا رفته باشد، چرا كه بعد از آن هیچ اطلاعی از او در دست نیست. «2»
آقای ریشار با اشاره به تألیف كتاب هدایة الضالین و این كه به اظهار مؤلف ابتدا به زبان فرنگی نوشته شده و سپس به فارسی برگردانده شده، احتمال دادهاند كه این كتاب در سال
______________________________
(1). تطبیق سالهای میلادی با هجری از ماست.
(2). گویا از وی بعد از حمله افاغنه در سال 1134 و 1135 خبری نیست نه این كه حتما در این تاریخ درگذشته باشد. این وضعیت برای بسیاری از علمای دیگر این دوره پیش آمد.
ص: 1004
1708/ 1120 تألیف شده باشد. «1» ایشان افزوده است: در 20 میسال 1708 اسقف كرملیهای جلفا پدر بازیل دوسان شارل كه یك فرانسوی ... است در نامهای كه به رم میفرستد اجازه میخواهد تا به محضر شاه رسیده و كتابی را كه در رد بر نوشته برخی از روحانیون دربار شاه بر ضد مسیحیت است، به شاه تقدیم كند. در اینجا بخوبی مشهود است كه اشاره به كتاب علی قلی بیك است كه البته به نظر میرسد چنین چیزی صورت نگرفته باشد. «2»
آگاهیهای ما از علی قلی، افزون بر آنچه آقای ریشار درباره وی آورده، مطالبی است كه علی قلی در لابلای سیف المؤمنین و نیز هدایة الضالین درباره خود نوشته است. از جمله در ضمن شرحی كه برای داستان جزیره خضرا نوشته، چنین آورده است: «پیش از آن كه عبارت را تمام كنیم، مناسب است كه آنچه كمترین، خود در باب این جزایر كه در انتهای زمین میباشد میدانم از برای ازدیاد یقین شیعیان علی بن ابی طالب صلوات الله علیه نقل نمایم. پس بر برادران دینی مخفی نماناد كه محل تولّد فقیر در اواخر مغرب در شهر الوزیپانه «3» كه پایتخت پادشاه پرتگال است میباشد و آن شهر در كنار دریای بزرگ كه او را محیط میگویند واقع است و پرتگال هر چند متصل است به فیس «4» و مراقوس «5» و ارجل كه عمده شهرهای مغرب زمین است، اما پرتگال از اینها آن طرفتر میباشد و در اواخر ولایت پرتگال جایی هست كه او را در همه صور اقالیم فینیستره [Finistere[ 6¬ مینامند، یعنی انتهای زمین و از آنجایی كه فقیر متولد شدهام تا بلده اصفهان كه محل هدایت فقیر است، قریب به هفت هزار و سیصد فرسنگ میباشد فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ [مؤمنون/ 14] كه
______________________________
(1). چنین به نظر میرسد علی قلی كتاب هدایة الضالین را در سال 1117 تألیف كرده است. خود وی در جایی از آن كتاب مینویسد: ... هرگاه راستی و صدق آن حضرت ثابت گشت، هر دعوی كه نمود صادق خواهد بود، خصوصا كه یك هزار و صد و سی سال است كه آن حضرت این دعوی را نمود. (هدایة الضالین، نسخه 3651 مرعشی، برگ 9 پ و نك: برگ 10- پ). این تاریخ مربوط به زمان بعثت حضرت است. یعنی سیزده سال باید از آن كسر شود و از اول سال هجری محاسبه شود كه در این صورت همان سال 1117 تاریخ تألیف كتاب خواهد بود. در سیف المؤمنین نیز مكرر از آن كتاب خود یاد كرده است. از جمله در موردی نوشته است كه «و حكایت این قسطنطین و سیلوستر را مفصلا در كتاب هدایة الضالین تقریر كردهایم».
(2). مقاله آقای ریشار را دوست عزیز جناب آقای علّامی از متن فرانسوی ترجمه و در اختیار ما گذاشتند.
بدین وسیله از این ایشان تشكر و سپاسگزاری میكنم.
(3). لیسبون؛ در عربی به آن الاشبونه میگویند.
(4). فاس مراكش.
(5). مراكش.
(6). از نظر لغوی به معنای انتهای زمین.
ص: 1005
به مضمون كریمه یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ* [فاطر/ 8] وقتی كه میخواهد كسی را هدایت كند، میتواند كه او را از آن جهنم بیرون آورده، این قدر طی مسافت بفرماید و به بهشت ایمان برساند، از برای آن كه بر بندگان ظاهر سازد كه آنچه در كتاب خود از برای آن كه قدرت كامله او را بشناسد فرموده است تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ* [آل عمران/ 27] كمال دلالت بر قدرت كامله او دارد، زیرا كه فقیر را كه كافرزاده و پادری گمراه كننده بودم از هفت هزار و سیصد فرسنگ از گمراهی كفر بیرون آورده، به شاهراه ایمان داخل كرده است، از برای آن كه بر كفاری كه در اطراف زمین ساكناند، حجّت بوده باشم و بدانند كه هدایت نیافتن ایشان از راه سؤ اختیار خودشان و طینت خبیثه ایشان است و اگر نه بخل در مبدأ فیاض نیست و نمیباشد.»
آثار علی قلی
در منابع موجود عربی و فارسی، تا آنجا كه ما كاوش كردیم، علی قلی را باید تنها در ضمن آثاری كه از وی برجای مانده شناخت. این آثار تا آنجا كه امروز میدانیم عبارتند از: «1»
1. هدایة الضالّین و تقویة المؤمنین؛ وی این كتاب را كه در برخی موارد از آن با نام هدایة المضلین یاد كرده، به نام شاه سلطان حسین صفوی نگاشته است. این كتاب در چهار قسمت و احتمالا در چهار جلد بوده است: 1- در ردّ اصول دین نصارا و اثبات اصول اسلام از كتابهای ایشان، 2- ردّ فروع دین نصارا و اثبات فروع اسلام از روی كتابهای ایشان، 3- اثبات پیامبری و خاتمیت از كتابهای ایشان، 4- اثبات امامت و مهدویت از كتابهای ایشان.
سه نسخه از این كتاب موجود است كه هیچ كدام حاوی فصول مذكوره نیست: الف:
نسخه شماره 5438 كتابخانه ملك و نیز نسخه 12116 آستان قدس رضوی كه جلد یكم كتاب است. ب: نسخه شماره 2089 كتابخانه مجلس شورای اسلامی. ج: نسخه شماره 3651 كتابخانه آیة اللّه مرعشی در قم.
علی قلی جدید الاسلام در مقدمه این كتاب میگوید: «چون بر هر فرد از بنی نوع انسانی بعد از آنكه قوّت عاقله او در فضای بلوغ و كمال قدم نهاد لازم و متحتّم است كه به معونت كتاب خدا و اخبار رسول و ائمّه هدی در جستجوی دین قویم و طریق مستقیم كه در نظر عقل بر سائر طرق راجح آید، نهایت اهتمام به تقدیم رسانیده خود را در زمرهای داخل كند كه فردای قیامت ندامت و حسرتی نداشته باشد و متابعت دین آباء و اجداد را بدون اینكه
______________________________
(1). آگاهیهای ما در اینجا به جز آنچه درباره سیف المؤمنین خواهد آمد برگرفته از مقدمه جناب آقای زائری بر تصحیح رساله فوائد ازدواج مؤلف میباشد.
ص: 1006
خود اذعان و ایقان به هم رساند معتمد علیه نداند ...» وی میافزاید كه خود وی «مدتی در دیار كفر نشو و نما كرده به مضمون [كلّ مولود یولد علی الفطرة فانّما أبواه یهوّدانه و ینصّرانه و یمجّسانه] بر جاده متابعت ابوین كه نصرانیت بود، ثبات قدم داشتم. بعد از آنكه عقل قصیر را به راهنمایی توفیق، بصیرتی حاصل گردید، اوقات خود را صرف مطالعه كتب نصارا و تتبّع شرایع منسوخه ایشان كرده، بعد از بطلان دلایل ایشان كه بر حقیقت مذهب خود دارند، به بیّنه و برهان عقلی اختیار دین حق نمودم و چون مدتی كه در آن مذهب بودم مرجع نصارا و محل اعتماد ایشان بودم كه مرا سرآمد پادریان خود میدانستند؛ بعد از محلّی شدن به كلبه ایمان، جمیع دلایل ایشان را با وجود اعتراضات كه فقیر نوشته بودم فراهم آورده به زبان فرنگی ترتیب داده بودم كه چون امر به معروف و نهی از منكر واجب است این كتاب از فقیر باقی بماند كه پادریان و سایر نصارا شاید به مطالعه او پرداخته بعد از اطلاع و ضعف دلایل خود و قوّت اجوبه [و] دلایل فقیر بر حقیقت مذهب مختار هدایت یافته، به كمترین ملحق گردند. و در این اوقات كه همت خیر اساس و ضمیر عدالت اقتباس گوهر فروزان تاج سلطنت و ... شاه سلطان حسین صفوی ... مصروف و متعلق به آن گردید كه اختلاف مذاهب باطله و اعتقادات ناقصه و براهین و اقوال طایفه ضالّه نصارا با ادلّه ثابته عندهم در سلك تحریر كشیده شود، بعد از آن خط بطلان با جوابهای وافی بر آنها جاری گردانم تا منكوب و مجاب و مخذول گشته، دست در عروةالوثقای دین مبین محمّدی كه حبل المتین راه یقین است زنند و به هدایت ابدی فایز گردند و لهذا بنابر امتثال امر اشرف اقدس ارفع اعلی با وجود تراكم آلام و اختلال احوال، عنان عزیمت به ترجمه آن نسخه كه به زبان فرنگی نوشته شده بود مصروف داشتیم كه ان شاء الله تعالی بعد از اتمام هم چنان كه نسخه اولی به كار نصارا اگر عقل داشته باشند میآید، این نسخه فارسی نیز در میان شیعیان به یادگار مانده، بعد از مطالعه بر حقیقت مذهب خود واقف و باعث مزید رسوخ ایشان گردد و از طریقه باطله نصارا اجتناب و اعتراض لازم دانند و بعد از شكر الهی كه ایشان را بر این دین قویم هدایت نموده است، این شكسته را به دعای خیر یادآوری نمایند. و منه الاستعانة علی الاتمام ... و در مجموع، این كتاب را مسمّا ساخت به هدایة الضّالّین و تقویة المؤمنین. امید كه به تأییدات الهی و اقبال بیزوال پادشاهی منظور نظر كیمیا اثر گردیده و از قلم نكتهگیری و كافر ماجرایی برادران دینی سالم مانده و فقیر را معذور بدارند ... و این كمترین آن عبارت را در رسالهای كه در اثبات نبوّت نوشته ذكر كردهام و چون در این مقام خوفا للتطویل و ذهابا للمطلب من العین متعرّض ...»
او هم چنین درباره ردّ اقانیم ثلاثه میگوید: «... و این مدّعا را (از) این كمینه بالتّمام به ایشان ثابت میكنم به این كه خود در دین ایشان متولّد شده و مدّتهایی مدید ریاضتها
ص: 1007
كشیدهام به مرتبهای كه مرا پیشنماز و مقتدای خود میدانستند و در آمرزش گناهان خود از من اعانت جسته و گناه ایشان را میبخشیدم و بنابر دین ایشان روح القدس در من حلول كرده بود، با وصف این هرگز ثلاثه را نفهمیدم، هر چند از برای فهمیدن آن شبها و روزها سعی میكردم ...»
او با اشاره به تحریف ترجمه عربی كتاب مقدس به قصد محو اسامی مقدّس پیامبر خاتم و امیر المؤمنین علی- علیهما السلام- و سایر امامان میگوید:
«... اگر كسی خواسته باشد كه این عبارات را كه فقیر نوشته است موافق این فصول كه حواله به آن كردهایم در آن ترجمه عربی پیدا كند البته به عسرت دست به هم میدهند، بلكه بعد از اینكه چند فصل را مقدّم و مؤخّر ملاحظه كند این عبارات به همان نحو كه ترجمه نمودهام در آن كتاب عربی خواهد یافت؛ چرا كه هر فصلی از كتب نصارا چند فصل آن ترجمه عربی شده است؛ لهذا در شماره فصول اشتباه به هم رسد، پس هر كس كه خواسته باشد عبارت كتبی را كه كمترین جمع نموده و اشاره به فصول آنها آمده به آن كتاب عربی مطابق نماید، اگر به فقیر رجوع كند البته بهتر خواهد بود چرا كه بنده به كتب ایشان بلدتر هستم ...»
هم چنین در رساله ردّ عقاید صوفیان میگوید: «كمترین كه تازه داخل این دین شدهام، غرضی سوای خیر ایشان ندارم و از كتب نصارا كه دشمن اهل اسلامند و میخواهند كه همه گمراه شوند، بیان بطلان اعتقاد صوفیه را استخراج نمودهام و پای تعصّب و عنادی با این قوم در میانه ندارم ...». و چون هدف خود را هدایت گمراهشدگان میداند، مینویسد:
«... و إن شاء اللّه در این صورت كمترین نیز به لطف الهی امیدوار هستم كه بیمزد نخواهم بود ...» و چون خوانندگان را از ورود در جرگه صوفیان منع میكند میگوید: «... و به توقّع زنده كردن دل، داخل مجالس وجد و حال این طایفه مرده دل نشود كه اگر در مذهب نصارا و صوفیّه زندگی به هم میرسید، كمترین كه مدّتی در میان ایشان بودم و به مرتبه پادریگری امتیاز داشتم میبایست از برای تحصیل زندگی دل، ترك طریقه ایشان نكرده داخل دین اسلام نشوم ... من كه خود مدّتی پادری و پیر بودم، مریدان داشتم و دقایق و رموزی كه پیران را با مریدان هست همه را میدانم ... چنان كه كمترین حالا ردّ بر دین نصارا مینویسم و امید دارم كه جماعتی كه در آن وقت مریدان من بودند، ببینند كه من از دینی كه در آن پیشوا بودم بیزار گردیده حق را اختیار كردهام ... اگر چه در آن حكمت گمراه كننده عالم و استاد بودم، امروز به توفیق خدای تعالی از شاگردان علمای اخباری و احادیث ائمه اطهار كلاه افتخار به آسمان میرسانم و حالا قریب به دوازده سال است كه ...»
2. سیف المؤمنین فی قتال المشركین. درباره این كتاب، ما در ادامه به تفصیل سخن خواهیم گفت.
ص: 1008
3. ردّ عقاید صوفیان؛ این اثر در ادامه آثاری است كه فقهای دوره صفوی در ردّ بر صوفیه نگاشته و ما گزارش آن را در نوشتار ادبیات ضد مسیحی در دوره صفوی آوردیم.
اما ویژگی این اثر آن است كه صوفیه را متأثر از رهبانان مسیحی دانسته و با توجه به آگاهیهایی كه از مسیحیت داشته این دو مسأله را به یكدیگر ربط داده است. وی در مقدمه این اثر میگوید: «پس از آنكه در كتاب هدایة الضالین به ردّ عقاید نصارا پرداختم با عقاید صوفیان آشنا شدم و در ضمن مطالعه گلشن راز و ... با خود اندیشیدم كه نصارا به من خواهند گفت: شما نظیر عقاید ما را در میان خود دارید و از این رو تصمیم به ردّ عقاید ایشان گرفتهام تا نشان دهم كه چگونه ایشان در لباس اسلام گرفتار كفریات مسیحیان هستند.» او در جای دیگری مینویسد: «بر خود لازم دانستم شمهای از احوال صوفیه كه در همه چیز با نصارا موافقند در این رساله به تحریر درآورم كه شیعیان خصوصا عوام الناس كه به زهد و تقوای ظاهری و ریایی ایشان فریفته نگشته، به شال پوشی و ریاضت كشی این جماعت به ولایت و پیری ایشان اعتقاد به هم نرسانند.» نسخهای از این اثر با شماره 6447 در كتابخانه مدرسه شهید مطهری میباشد. «1»
4. فوائد ازدواج؛ این رساله نیز در ردّ مسیحیت نوشته شده و در آن از این كیش به خاطر آنكه ازدواج را بر كشیشان ناروا شمرده به انتقاد پرداخته است. متن این رساله در دفتر اول «میراث اسلامی ایران» به چاپ رسیده است. او در مقدمه این اثر میگوید: «بر خردمندان هوشمند و عقلای دانشمند پوشیده نماند كه چون در مجلس بعض از اكابر سرادق عز و جاه و مقربان بارگاه عرش اشتباه یكی از پادریان كه غریق لجه عصیان بود، آغاز گفتار ناهنجار و سخنان ناهموار عوام ربا كه شیوه زنادقه و اهل ریا است مذكور نموده و تجرّد را كه مذموم جمیع ادیان و شرایع است به انواع سخنان بیهوده شایع و ذایع وا مینموده، بناءا علیه از این ذرّه بیمقدار و خاك پای شیعیان آل اطهار یعنی خادم دین و ولی، علی قلی كه از خرمن كتب منزله خوشه چین و از بحار صحف سالفه گوهر گزین بود، استفسار این معنی نمود.» به دنبال آن است كه رساله حاضر كه متأسفانه نسخه آن ناقص به دست ما رسیده، تألیف شده است.
5. اثبات نبوت؛ از این اثر نسخهای شناخته نشده و تنها خود مؤلف در مقدمه هدایة الضالین از آن یاد كرده است. ممكن است مقصود مجلدی از مجلدات هدایة الضالین باشد.
گرایشهای مذهبی مؤلف پس از مسلمان شدن
مهمترین نكته در جهتگیریهای مذهبی وی پس از گروش وی به اسلام، باور عمیق او به
______________________________
(1). ما متن این رساله را در نوشتار «رویارویی فقیهان و صوفیان در دوره صفوی» چاپ كردهایم.
ص: 1009
مذهب تشیع است. گرایش خاص او در این زمینه، همان نگرش رایج در نیمه دوم دوره صفوی است. در این دوره دو جهتگیری مهم فكری در تشیع وجود دارد. یكی غلبه نگرش اخباری در مسائل كلامی است، دوم غلبه نگرش ضد صوفی. مؤلف ما نیز در این زمینه كاملا تحت سیطره این دو اصل قرار دارد. وی در گرایش شیعی خود عمدتا نگرش ضد سنی تندی دارد و در این باره، هم در هدایة الضالین و هم در این اثر، به تفصیل سخن گفته است. از سوی دیگر، نگاه او به عقائد شیعی نیز عمدتا برخاسته از همان جریان اخباریگری حاكم در این دوره است. به همین دلیل وی به شدت ضد تصوف و نیز فلسفه است. این نیز از مشخصات فكری همین دوره محسوب میشود. این گرایش برای علی قلی جالب بوده است، زیرا كه وی با مسیحیت درافتاده و از مهمترین ویژگیهای مسیحیت همان رهبانیگری و تصوّفیگرایی آن است، تا آن اندازه كه مسیحیت را گرایش صوفیانه در دین یهود میدانند. به همین دلیل، وی علاوه بر آن كه رسالهای مستقل در رد بر صوفیه نگاشته است، در این اثر نیز در هر مورد به اندیشههای صوفیانه حمله كرده و بویژه به مسأله وحدت وجود و موجود تاخته است. ایضا به حكما نیز به دلیل داشتن عقائد عقلانی خاص نظیر اعتقاد به روحانی بودن معاد حمله كرده است.
وی در این باره چنین نوشته است: و هرگاه ثابت شد كه بهشت جسمانی را خداوند عالم آفریده است، الحال نصارا كه بهشت جسمانی را انكار میكنند و میگویند كه بعد از موت تا قیامت و بعد از قیامت، ابدا بهشتی به غیر از دیدن خدای تعالی نمیباشد بگویند كه این بهشت جسمانی كه از این فقره تورات وجود آن ثابت میشود چه بهشتی است، و حكما كه در انكار بهشت جسمانی با نصارا متفق شدهاند و خود را نصرانی كردهاند و میگویند كه نفس ناطقه بعد از مفارقت بدن هرگاه تحصیل كمالات كرده است، از تخیّل و تصوّر كمالات خود ملتذ میشود و آن لذّتها بهشت اوست، بگویند كه آن بهشت جسمانی كه از احادیث اهل بیت علیهم السلام و آیات قرآنی ثابت میشود و این فقره تورات نیز بر وجود او گواهی میدهد، چه چیز است؟ و نصارا كه انكار بهشت جسمانی را میكنند بگویند كه این بهشت جسمانی كه خدای تعالی آفرید، هرگاه انسان به آنجا نمیرفت برای چه آفرید و از برای كه او را موجود میدارد. ایضا درباره آنها مینویسد: چنانچه صوفیان كه نصارای این امّتاند، باز بر این طریقهاند كه اعتمادی بر دین و احكام دین ندارند و میگویند، سعی باید كرد كه به صاحب دین رسید و با او متحد شد و در اكثر مادّهها عقل را مخلّ و نامناسب میدانند و از این جهت است كه دیوانگان را بسیار دوست میدارند و به ایشان اعتقادها دارند و میگویند كه طریقه و رویّه ما را عقل ادراك نمیكند و به ریاضت باید بر این كس كشف شود و چون تحصیل علم و پیروی عقل را جهل میدانند، از این
ص: 1010
است كه هر یك پیر جاهلی پیدا كرده، دست در دامان ارادت او میزنند و با این اعتقادات خود را مسلمان میدانند و با خود فكر نمیكنند كه از این استخفاف، یعنی حقیر شمردن دین و تحصیل علم احكام دین، استخفاف علمای ابرار لازم میآید و از آنجا تجاوز كرده به استخفاف ائمه هدی علیهم السلام و از آنجا به پیغمبر صلی الله علیه و آله و از آنجا به خدا میرسد و این جماعت معجزاتی را كه خدای تعالی به پیغمبران و اوصیای پیغمبران خود كرامت كرده است اعظم از آنها را به هر درویش بد كیشی نسبت میدهند؛ حتی اینكه درباره حاجی قادر عاشق آبادی كه هنوز خود را از كثافات كوت كشی [كذا] پاك نكرده است اعتقاد دارند كه معجزات از او ظاهر میگردد و با وجود چنین عقیدهها باز میگویند كه ما به حضرات ائمه معصومین علیهم السلام اعتقاد داریم و این تیرهدلان فكر نمیكنند كه سنیان چون به غیر از امامان ما به امامت سه نفر قائل شدهاند ما آنها را ... میدانیم، پس هرگاه [صوفیان] ایشان كه بعد از ائمه ما تا حالا هزار پیر پیدا كردهاند و از برای هر كدام معجزات بسیار نقل میكنند و به امامان بیحد و پایان اعتقاد دارند، چون میشود كه ایشان كافر نباشند بلكه به طریق اولی كفر این طایفه زیاده از ... خواهد بود.
وی كه پولس را مهمترین عامل انحراف مسیحیت میداند، عرفا و صوفیان ایرانی را نیز تابع آنها دانسته است. وی درباره پولس- كه وی او را ببلوس خوانده- چنین مینویسد كه او «در جواب سؤالی كه ایشان از او كرده بودند كه مأكولاتی كه به بتها قربانی شدهاند بخورند یا نه، میگوید كه پس بدانید كه در دنیا هیچ بت نیست و هیچ خدایی نیست مگر یك خدا و ببلوس در ضمن این زهر قاتل میخواهد به نصارا بفهماند آن وحدت موجودی را كه شیخ شبستری نمیدانم از ببلوس یا از استاد او افلاطون فراگرفته در لباس این شعر به مریدان خود فهمانیده است كه اگر
مسلمان گر بدانستی كه بت چیستبدانستی كه دین در بتپرستی است یعنی اگر مسلم به وحدت موجود قائل باشد و بنابر آن اقرار داشته باشد كه بت هم خداست، پرستیدن بت را هم خداپرستی خواهد دانست؛ زیرا كه بت در خود چیزی نیست به غیر از یك خدایی كه در همه چیز است.»
حكمت خوانی در ایرانی و فرنگ
علی قلی در كتاب هدایة الضالین در ادامه موضعگیریهایش در برابر حكما و متصوّفه، به درس فلسفه رایج در حوزه اصفهان اشاره كرده و اشكال عمده این حوزه درسی را روی آوردن به فلسفه و دور شدن از اخبار ائمه معصومین علیهم السلام میداند. وی در این زمینه مطالبی اظهار میكند كه از رهگذر تحصیل درس فلسفه در حوزه اصفهان و مقایسه آن با
ص: 1011
روشهای تدریس در فرنگ قابل توجه است. او مینویسد: در اینجا لازم دانست كه از برای اتمام حجّت صریحا فقرهای چند در باب آن كه متابعت ایشان [یعنی حكما از] ارسطو و افلاطون به كار كسی نمیآید بلكه باعث آن میشود كه آدمی به گفتارهای پوچ ایشان از طریق مستقیم منحرف شود به قلم تحریر درآورد تا بر آن جماعت معلوم شود كه صرف عمر عزیز در معرفت حكمت ایشان، محض نقصان و خسران است. اوّلا شك در آن نیست كه این سقراط و متابعان او از افلاطون و ارسطو در زمان اسكندر رومی بودهاند و در آن وقت از ابتدای آفرینش قریب به پنج هزار سال گذشته بود و در این مدّت دین حضرت آدم و حضرت نوح و حضرت ابراهیم و حضرت موسی از جانب خدای تعالی بر بندگان فرستاده شده بود و در میان هر یكی از امّت انبیای مذكوره قطع نظر از انبیا و اصفیا، گروه علما و مؤمنان بیشمار در هر زمان بودهاند با وجود آن كه نه حكمت سقراط و افلاطون و نه حكمت ارسطو در میان بود عقل داشتند و خدا را میشناختند ... دویم آنكه در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله و بعضی از ائمه معصومین علیهم السلام این تعلیم حكمت در میان نبود بلكه چنانچه ارباب تواریخ ذكر كردهاند در زمان یكی از خلفای بنیعباس این ... و با در میان مسلمان بلند شده است؛ به این نحو كه چون آن ملعون منظورش آن بود كه شغلی در میان مردم شایع گردد كه بدان مشغول گردند و دست از تتبع احادیث آل محمد علیهم السلام بر دارند ... لهذا كتب حكمت و تصانیف حكما را از فرنگ طلب نمود و بر ساعی در تدریس و تحصیل آنها مرسوم و مقرّری قرارداد تا آن كه در میان اسلام شایع گردید. و نقل شده است كه در همان سال اول كه مردم به تعلیم و تعلم حكمت مشغول گشتند هفتاد نفر ملحد در همین یك شهر بغداد بهم رسید. هم چنان كه حالا به نحوی است حكمت كه در بلاد اصفهان چندین هزار ملحد بهم میرسد؛ اما به اعتبار غلبه و كثرت علمای دینی كه فقیه و پیروان احادیث اهل بیتاند و از بیم تندباد غضب پادشاه عادل دیندار الحمد لله و المنة غبار وجود ایشان پیش چشم كسی را نمیتواند گرفت و خفاشوار روز دور و بر، به زاویهها مخفی بوده مجال اظهار ما فی الضمیر خود را ندارند.
پس بنابر این كه ذكر شد در واقع اگر خداشناسی و دینداری توقفی بر تعلیم افلاطون و ارسطو داشت، میبایست این صوفیه و حكیمها كه فی الحقیقه در اسم با یكدیگر مختلفند و الا همه یكیاند به دو چیز اعتراف نمایند: یكی این كه بگویند از ابتدای بعثت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله تا وقتی كه حكمت از فرنگ آوردهاند و شیوع بهم رسانیده دین خدا كامل نبود ... اما میدانم كه این معنی را نیز قبول نكرده، به اعتبار اغراض فاسده دنیوی از طور خود كه دارند محالست كه اعراض نمایند؛ چرا كه مكرر به این فقیر رو داده است كه با جماعتی از این طایفه كه به اعتقاد خودشان چیزی میفهمند و سالها در مدارس اوقات
ص: 1012
خود را صرف تحصیل علم كرده بودند و خود را از اهل علم و عقل میشمردند در یك مجمع بودهایم و با وجود آن كه فقیر جدید الاسلام و هنوز اطلاع تام بر احادیث نرسانیده بودم، حدیثی در باب یكی از ضروریات دین اسلام از ایشان پرسیدم، نمیدانستند، بلكه فقیر به ایشان تعلیم كردم و عذری میآوردند كه بدتر از گناه بود؛ میگفتند كه ما حكمت خوانیم و چند سال است كه مشغول خواندن كتب حكمت از شرح هدایه تا شفا بودهایم، دست ما خالی نشد كه حدیث بخوانیم.
در اینجا ملاحظه فرمایند آنان كه مبلغ خطیری را به هزار زحمت پیدا كردهاند از برای صواب آخرت صرف كرده، مدرسهها میسازند و وقف از برای او قرار میدهند كه علما بهم برسند و شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام را به دین آن جناب آگاه گردانند كه نیّت ایشان چه چیز بوده و آخر مردم به كدام علم مشغول گردیدهاند. فقیر نمیگویم كه مدرسه بنا كردن خوب نیست! این را میگویم كه اگر اهل علم حدیث و دین در آن بنشانند و بیدینانی چند كه بغیر از افلاطون و ارسطو كسی دیگر را نمیشناسند اخراج فرموده، در آن راه ندهند حسنه این زیاده از حسنه اصل بنای مدرسه خواهد بود. «1» در واقع بسیار عجیب است كه كسی خواندن و تحصیل اقوال حكما را بر احادیث ائمه صلوات الله علیهم و كتب شرایع مجتهدین ترجیح داده مقدّم بداند. نهایت بعضی از اینها كه هنوز چندان در حكمت مهارت بهم نرسانیدهاند كه ملحد شوند عذری در این باب میگویند هر چند آن عذر لنگی است، اما راه به دهی میبرد؛ چرا كه فقیر با یكی از این افراد حكمت خوان گفتگو نمودم و خاطر نشان او كردم كه حكمت افلاطون و ارسطو بكار دین و دینداری نمیآید. بعد از آن كه ساكت شد در جواب گفت كه، حالا در این زمان به قدر دانستن حكمت افلاطون و ارسطو وظیفه به هر كس داده میشود. من و امثال من كه به تحصیل میآییم بنابر بیبضاعتی میخواهیم كه تحصیل علم باز سبب مدار گذار ما بشود. چون میبینیم كه وظیفه و ترقّی در اصفهان به دانستن حكمت است؛ لهذا به این حكمت افلاطون و ارسطو مشغول میگردیم و به فقه و حدیث نمیپردازیم.
میگویم: در این زمان كه دست شیطان به وسیله این حكمت قوی و دست اسلام كوتاه
______________________________
(1). گفتنی است كه در اواخر دوره صفوی در وقفنامه برخی از مدارس قید میشد تا حكمت و تصوف خوانده نشود. از جمله در مدرسه مریم بیگم كه در حوالی چهار راه نقاشی اصفهان بوده و اكنون بجایش دبستانی ساخته شده، آمده است: «و باید كه كتابهای علوم وهمیه، یعنی علوم مشكوك و شبهات كه به علوم عقلیه و حكمت مشهور و معروف است، مثل شفا و اشارات و حكمة العین و شرح هدایه و امثال ذلك به شبهه دخول در مقدمات علوم دینی نخوانند.» و نیز در وقفنامه مدرسه چهار باغ اصفهان كه ساخته شاه سلطان حسین صفوی بود آمده است: «از مباحثه كتب حكمت صرف و تصوف در مدرسه مباركه احتراز» كنند. نك: سپنتا، عبد الحسین، تاریخچه اوقاف اصفهان، صص 299، 169.
ص: 1013
است، امیدوارم كه خدای تعالی به لطف عمیم خود همه برادران دینی را بر جاده حق نگاه داشته و آن جماعتی را كه از برای رفع عسرت و تحصیل وظیفه به حكمت خواندن مشغول میگردند، توسعه در رزق حلال ایشان عطا فرماید كه تحصیل حكمت در نظر ایشان وقری نداشته باشد. سیم آن كه شك در این نیست كه از زمان سقراط و افلاطون تا این زمان علمایی كه در این فن حكمت آراسته و پیراستهاند، در میان نصارا خصوصا در فرنگ بهم میرسند كه در اسلام كسی را به مرتبه آنها رسیدن مقدور نمیشود؛ چرا كه ایشان قطع نظر از این كه اصل كتب حكمت حكما را در دست دارند، به علت این كه سبب گمراهی ایشان همین حكمت شده و به آن حفظ مذهب خود مینمایند به نحوی كه به جدّ و سعی تمام به تحصیل حكمت مشغول میگردند كه دیگران از آن مرتبه سعی ممكن نیست؛ زیرا كه پادریان ایشان كه به این امر مشغول میگردند میباید زن نكنند از برای آن كه حواس ایشان به سبب متوجه شدن به فرزند و سایر عیال و تحصیل معاش متفرق نگردد و ایشان فرقههای بسیاری هستند. هر سلسله و فرقه، پیری دارند كه او را پدر مینامند و او طریقی و دستوری از لباس برای ایشان قرارداده است و هر سلسله، متلبّس به لباس پیر خود میشوند و احكامی كه آن پیر در كتاب علی حدّه برای ایشان ترتیب داده است، به عمل میآورند، و هر سلسلهای كه به اعتبار لباس پیر و احكام او در سلسله دیگر ممتاز است و میباید كه ایشان همه در یك مدرسه باشند و در آن مدرسه پیری كه جانشین آن پیر بزرگ است دارند كه اطاعت او را واجب میدانند و در همه باب از سخن او بیرون نمیروند و از آن خانه بیاذن او حركت به بیرون نمیكنند و اگر اذن حركت بدهد آن هم در ماهی یك بار است با رفیقی كه آن پیر مقرّر كند و اگر صبح رفتهاند پیش از ظهر باید برگردند؛ و اگر بعد از ظهر رفتهاند پیش از شام باید مراجعت كنند تا آن كه شب در خارج آن مدرسه نمانند. و در هر یكی از مكتبخانههای شیطان سه چهار مدرس است كه دویست سیصد نفر در هر یكی جمع میشوند و كار ایشان همین است كه هر روز از طلوع صبح به درسگاه میروند و مشغول درس و بحث میشوند تا سه ساعت به ظهر مانده و بعد از آن از درسگاه بیرون میآیند به قدر یك ساعت هر كدام در اطاق علی حده كه دارند مشغول مطالعه میگردند و اگر چنین نكنند پادری كه پیر ایشان است، ایشان را تنبیه میكند. بعد از انقضای این ساعت زنگی بزرگی كه دارند مینوازند و همان لحظه همه یكباره موافق فوج زاغ سیاه از حجرههای خود بیرون آمده در خانهای بسیار طولانی و وسیع كه در هر طرف جاها دارد داخل میشوند و در آن مكان به ترتیب مینشینند و آن كسی كه در آن زمان درس حكمت میگوید بر بلای مسندی كه در خانه طولانی قراردادهاند میرود و دستور است كه در هر مدرسی استاد حكمی مینشیند و درس میگوید. بعد از آن كه استاد بر مسند قرار گرفت، دو
ص: 1014
نفر از شاگردان خود را هر روزه تعیین میكند در پای منبر مینشاند. بعد از ترتیب این وضع، یك نفر از استادان فنّ حكمت، مسألهای را كه میداند مشكل است مطرح میسازد و با یكی از این دو شاگرد در آن مسأله بحث مینماید و آن شاگرد به قدر قوت ادراك خود جواب میگوید؛ اما چون استاد بالای منبر میبیند كه شاگرد نزدیك است كه ملزم شود، خود جواب آن مسأله را میگوید و بعد از آن استاد دیگر از آن استادان با آن شاگرد بحث میكند تا آن كه از استاد در میماند و بعد از آن مسأله دیگر در میان میاندازد و به دستور اول ابتدا به شاگرد كرده و بعد از آن با استاد در آن مسأله گفتگو مینماید تا نزدیك به ظهر آن زنگ دیگر باره نواخته میشود. همین كه صدای زنگ به گوش ایشان خورد همه از آن خانه به یك دفعه بیرون آمده، به خانه دیگر كه برای سفره انداختن مقرّر است داخل میشوند و در آنجا هر كدام جای معینی دارند كه مینشینند و سه چهار نفر از پادریانی كه به اصطلاح صوفیه هنوز به مرتبه كمال نرسیدهاند در میان ایستاده میگذارند و به خدمت قیام میدارند و از مطبخ خوردنی آورده و پیش ایشان میگذارند. متعارف است كه پنج رنگ خوردنی میآورند. همین كه یك قسم خورده شد، قسمی دیگر پیش میآورند تا پنج قسم تمام شود.
همین كه از خوردنی فارغ شدند، پیر ایشان كه در مسند است زنگولهای كه در پیش او گذاشته است میزند و همه برمیخیزند و در میان آن خانه برپا ایستاده به طور نحس خود كه دارند فاتحه میخوانند و بیرون آمده، هر یك به اطاق خود میروند و تا دو ساعت بعد از ظهر میخوابند. اما همین كه وقت ساعتی كه در هر مدرسه دارند رسید، آن زنگ نواخته میشود، باز به درسگاه میروند و در آنجا نیم ساعت مشغول مطالعه میگردند تا استاد دیگر آمده و بالای منبر میرود و شروع به درس میكند به درس حكمتی غیر آن كه صبح گفته شده است و به درس خواندن مشغول میشوند تا دو ساعت به شام مانده كه صدای آن زنگ دیگر باره بر میآید از منازل خود بیرون آمده به همان دستور در آن خانه طولانی جمع میگردند و بهمان نحو این استاد نیز بالای منبر رفته و دو شاگرد خود را پای منبر واداشته با ایشان در مسأله مشكلی بحث میكند تا شام شود و همین كه شام شده همه بیرون آمده در كلیسا جمع میشوند و در آنجا یك ساعت به های و هوی مشغول میگردند تا آن زنگ باز نواخته میشود به همان سفرهخانه میروند و به ترتیب چاشت و ناهار، شام میخورند و بعد از فاتحه بیرون میآیند و در منزل دیگر ... «1» مشغول میشوند به قدر یك ساعت كه آواز زنگ برمیآید و این صدای آخرین علامت وقت خوابیدن است.
به این وضع در نهایت سعی هفت سال علی الاتصال درس حكمت میخوانند، نه فكر
______________________________
(1). یك كلمه ناخوانا.
ص: 1015
زن دارند و نه فرزند و نه عیال و نه وجه معاش و نه لباس، چرا كه همه مایحتاج ایشان را سوای زنان در آن مكان مهیا كردهاند بدون آن كه ایشان ... «1» از آن داشته باشند و بعد از اتمام هفت سال، از این مدرسه به مدرسه دیگر نقل میكنند از برای تحصیل علم دین خود و در آن مدرسه كه خالی شد شاگردان دیگر میآیند كه هرگز هیچ مدرسه خالی نمیماند. و در آن ولایت استادانی كه در فن حكمت درس میدهند مثل اینجاها نیست كه كتاب به دست بگیرند و بیكتاب نتوانند درس گفتن، بلكه دستور است كه آن دو نفر استاد را كه در آن مدرسه درس میگویند دو سال یا كمتر، پیش از تدریس او را خبر میكنند و او میآید و كتاب افلاطون و ارسطو و سایر كتابهای حكمت را نزد خود گذاشته و تصنیفی بكند و در هر مسأله قولی اختیار كرده او را به دلیل عقلی ثابت میكند و در آن هفت سال آن تصنیف خود را تعلیم شاگردان خود كند و ماه به ماه هر مسألهای كه در هر روز تعلیم كرده و قولی در آن مسأله اختیار نموده به دست میآید در یك ورق كاغذ بنویسد و در مدرسه خود بچسباند تا این كه همه استادان از مدرسهای دیگر كه این دستور را میدانند در یك روزی از ماه كه به واسطه این كار تعیین كردهاند آمده آن مسأله را كه او بیان كرده ببینند و در هر یك از آن مسألهها كه خواهند با آن استاد كه بالای منبر برای همین كار نشسته بحث كنند و او باید همه را جواب بگوید و ملزم نشود.
غرض از این حكایت این است كه این حكما كه حالا در میان اهل اسلام خود را حكیم میدانند و به سبب سطری چند كه از شفا و غیره خواندهاند ایمان خود را به باد داده موجب مرض ایمان مسلمانان میشوند و میگویند كه ما با حدیث كار نداریم و ما ارباب عقلیم و احادیث نقلی چنیناند و ما باید موافق عقل چیزها را قبول كنیم بدانند و بفهمند كه اگر از حكمت افلاطون و ارسطو عقل را آن قوّت بهم میرسید كه بدون اعانت شرع مبین به تنهایی حق را میتوانست بشناسد و ثابت كند، پس میبایست كه دین این فرنگان كه بنای آن بر حكمت حكماست و اصل حكمت نزد ایشان است بهترین و قایمترین دین باشد ...
منظور از تطویل خیرخواهی این جماعت است كه نظر به احوال فقیر نموده و عبرت بگیرند كه متوسل به نور ائمه معصومین علیهم السلام گردیده از اعتقادی كه به دین نصارا داشتم با وجود آن كه در آن دین متولد شده بودم و حكمت حكما به نحوی كه مذكور شد خوانده بودم، بیزاری جسته و حق را پیدا نموده و اختیار كردهام، ایشان نیز چنین كنند و الا اگر دست از اقوال حكما و وحدت موجود بر نمیدارند و احادیث اهل بیت در نظر ایشان قدری ندارد، از برای ایشان بهتر است كه به مضمون كلّ شیء یرجع الی أصله به فرنگ بروند. «2»
______________________________
(1). یك كلمه ناخوانا.
(2). جدید الاسلام، علی قلی، هدایة الضالین، نسخه 12116 آستان قدس رضوی، برگ 78 به بعد.
ص: 1016
گفتنی است كه مؤلف كه پس از بازگشت از مسیحیت، سخت خود را به اسلام وفادار نشان میدهد، از مسلمانان شیعه مذهب میخواهد تا روابط خود را با طایفه یهود و نصارا قطع كرده و بخاطر سه غاز پول، دین خود را ضایع نكنند. وی در این باره مینویسد: «بر هر شیعه لازم است كه آن رشته محبتی كه از برای محبّت دو سه غاز پول دنیا ما بین او و یهود و نصارا هست قطع كرده هر عداوتی كه مقدورش شود درباره ایشان هر چند كه خویش او هم باشد به ظهور برساند و اگر چنین نكند دشمن خدا و انبیا و مستوجب لعن خواهد بود، زیرا كه هرگاه یهود و نصارا با وجود آن كه میگویند كه ما خدا پرستیم و همه پیغمبران را كه خدا به دنیا فرستاده است دوست میداریم با مسلمانان كه خودشان باز اقرار دارند كه خداپرست و دوست انبیااند آن قسم عداوت میورزند كه به خونشان تشنهاند، مسلمانان چرا باید كه به ایشان محبت بورزند؟ و اما دشمنی این دو طایفه با مسلمانان نه به مرتبهای است كه شرح توان داد، اما عداوت نصارا معلوم و اما عداوت یهود به مرتبهای است كه در میان خود روز عید در هر سال قراردادهاند و در آن روز البته نان به خون مسلمانان خمیر شده باید كه بخورند و این عمل را از واجبات دین خود میدانند و در آن روز سعی میكنند و جستجو مینمایند تا آن كه فرصت به دستشان بیفتد در شب یا روز به هر نحو باشد، مسلمانی خواه خرد باشد و خواه بزرگ پیدا كرده ذبح مینمایند و خون او را داخل خمیر میكنند و به آن نان میپزند و میخورند و اگر كسی به دستشان نیفتد كه او را بكشند، علمای ایشان فتوا دادهاند كه در این وقت بگردند هر جای كه یك از مسلمان فصد كرده باشد خون او را برداشته داخل نان بكنند، پس هر كس از مسلمانان كه به اسلام افتخار میكنند و میخواهد كه شیعه علی بن ابی طالب علیه السلام هم باشند، بعد از آن كه به توسط این كتاب، به عداوت ورزیدن این دو طایفه با مسلمانان اطلاع بهم رسانیدند، عداوت قلبی به هر نوع كه مقدورشان شود با ایشان بورزند؛ زیرا كه اگر چنین نكنند نه تنها دوست خدا و انبیا نخواهند بود بلكه از یهود و از نصارا شمرده میشوند.»
مطالبی كه در این كتاب در باب نادرستی نگرش اسلام سنی آمده، كم نیست. مؤلف هم میكوشد تا حقانیت اسلام را ثابت كند و هم نشان دهد كه اسلام درست باور شیعیان است.
وی در موردی مینویسد: «بنده را غرضی و عداوتی با كسی نیست بلكه حق را دوست میدارم در هر جا كه باشد و باطل را دشمن میدانم با هر كس كه باشد و الا مطلب چه افتاده بود كه من كه تازه داخل این دین شدهام و به سبب لعنی كه بر مذهب یهود و نصارا میكنم ایشان را دشمن خود كردهام آیا این جماعت از برای عداوت كم بودند كه باید سنیان را كه در عدد از ملخ بیشتر و آفت مزرعههای دین اسلام میباشند نیز دشمن خود بكنم؟ اما چه كنم كه بر من لازم شده است كه آنچه بر من ظاهر شود پنهان نسازم؛ زیرا كه چون میبینم كه
ص: 1017
الله تعالی بنابر لطف و كرم خود فقیر را از آن ظلمت آباد كفر بیرون آورده به نور دین مبین هدایت فرموده است، پس میترسم كه فردای قیامت از من بپرسد كه هرگاه من تو را بنابر لطف و مرحمت خود هدایت نمودم چرا تو به آنان كه میدانستی كه گمراهند راه حق را ننمودی و سعی در هدایت ایشان نكردی و بر ایشان چنانچه من تو را رحم كردم تو ترحّم نكردی. پس خدا میداند كه بنابر این است كه زره ناپروایی از دشمنی این طوایف در بركرده» ام.
درباره كتاب سیف المؤمنین
این كتاب در اصل ترجمه متن عربی سفر پیدایش تورات است كه در سال 1671 در روم چاپ شده است. مؤلف از این كتاب به عنوان جلد نخست سیف المؤمنین یاد كرده، اما هیچ اشارهای به این كه مجلدی دیگر نیز تألیف شده باشد وجود ندارد. نسخهای از چاپ مزبور از كتاب مقدس در اختیار مؤلف بوده و وی عربی را با متن لاتین (كه گویا در برابر همان متن عربی چاپ شده بوده) تطبیق داده و افزون بر ترجمه آن به فارسی، اشكالاتی كه به نظرش آمده تذكر داده است. متن عربی مزبور بار دیگر در سال 1860 در اروپا چاپ شده كه این متن در اختیار ما قرار داشت و ما متن عربی نسخه خود را با آن مقایسه كردیم. (در این باره به توضیح پایانی مقدمه توجه فرمایید.) مؤلف در مرحله بعد، در ادامه هر فصلی، اشكالاتی كه نسبت به متن داشته، تحت عنوان مزخرفات آن باب، شرح كرده است. این كار تا پایان سفر پیدایش انجام شده است. در ادامه، وی ترجمه چهل سوره تورات منسوب به امیر المؤمنین علیه السلام را آورده و در ادامه، دوازده باب از حكمت سلیمان را ترجمه كرده است.
در ابتدا و انتهای كتاب آگاهی ویژهای درباره تاریخ تألیف كتاب نیامده است؛ اما در موردی از داخل متن میتوان یقین كرد كه كتاب در سال 1122 تألیف شده است. وی نوشته است: ... و بعد از آن برایشان واجب است كه موافق طریقه استدلال راویان آن قول را كه اختیار كردند ذكر نمایند و بیان اعتقاد و مذهب ایشان را بكنند تا آنكه معلوم شود كه چه قسم مردمی بودهاند كه به محض گفتار ایشان علم قطعی كه از تواتر هزار و صد و بیست و دو سال بر صدق دعوت و اظهار معجزات پیغمبر آخر الزمان بهم رسیده است بر هم تواند خورد؟
انگیزه مؤلف از تألیف این كتاب نقد ترجمه عربی رایج كتاب مقدس بوده كه به سال 1671 میلادی در رم چاپ و در دنیای اسلام توزیع شده است. او كه خود را «از علما و اعظم پادریان و پیران» نصارا میداند، با این نقد خواسته است تا با به دست دادن ترجمه
ص: 1018
دقیقی از آن علمای شیعه را در نقد كتاب مقدس كمك كرده باشد. مؤلف انگیزه خود را چنین شرح داده است:
در آن بین كتاب تورات و كتب انبیا به نظر رسید كه یكی از پادریان نصارا از لغت لاتین به لغت عربی ترجمه كرده و موافق مدعای خود تغییرات و تحریفات و زیاده و نقصان فراوانی در آن ترجمه عربی قرارداده، بر قالب زده بود. و منظورش آنكه مردم از روی آن ترجمه عربی بر مضامین فقرات تورات آگاه گردیده ایشان را در رسوخ به طریقه باطل ملامت نكرده بلكه باعث آن شود كه گمان صدقی به مقالات ایشان بهم برسانند. چون علمای ما- وفقهم الله- هر وقت اراده ردّ بر دین نصارا داشتند، میبایست از كتب ایشان استدلال كرده و حق بودن دین اسلام را ثابت كنند، و چون عارف به لغت لاتینی فرنگان نبودند، بالضروره از روی آن ترجمه عربی اقامه حجت میكردند، و بنابر آن كه ترجمه عربی موافق خواهش نصارا به قالب زده شده بود، بعد از آنكه نصارا بر اجوبه و دلایل علمای اسلام مطلع میگردیدند از روی استخفاف ردّ اقوال علما كرده و اظهار بیدانشی ایشان مینمودند. و كمترین كه به لغت نصارا عارف بودم، میدانستم كه چه حیلهها بكار بردهاند، آتش غیرت و حمیت دین مبین، شعلهور گشته و تعصّب علمای ابرار دامنگیر شده، اراده نمود كه آن ترجمه عربی را با اصل تورات كه به لاتین نوشته شده مقابله و به فارسی ترجمه كرده، بعد از آن متوجه تفسیر و تأویل عبارات آن شود تا آنكه دامهای مكر و فریب علمای نصارا پاره گشته، من بعد احدی را به آن صید نتوانند نمود. و چون نیل این مقصود از راه كثرت مشاغل و بیبضاعتی و فقدان مؤنت كاتب در پرده خفا مستور بود، و بنابر اشتغال ابنای روزگار به امور دنیوی ناپایدار، دولتمندی پایبند نمیكرد كه به معاضدت این امر خطیر از مكنون خاطر به ظهور آید. مدتی این آرزو در دل و در فكر جمعیت اسباب این مطلب، پای وصول به آن در گل بود تا آن كه در این اوقات كه گلزار همیشه بهار ملت احمد مختار صلی الله علیه و آله از آبیاری عدل و انصاف نواب نامدار گردون اقتدار اعلی حضرت جمشید ...
كیفیت این نقد چنان است كه در مرحله نخست، مقایسهای میان متن لاتین و عربی انجام میشود. هر كجا كه به عقیده مؤلف ترجمه نادرست و یا غیر دقیق بوده است وی تفاوت معنا را گوشزد كرده است. طبعا در بسیاری از این موارد، نظر وی خطاست؛ پس از آن به نقد محتوایی و علمی كتاب میپردازد.
مؤلف در درجه نخست قصد تألیف اثری را داشته است تا بتواند مسیحیان را نیز از راه اشتباهی كه در پیش گرفتهاند باز دارد. وی در این باره مینویسد: «اما یهود و نصارا كه من به امید هدایت ایشان این تألیف را میكنم، هرگاه حق تعالی به لطف و كرم خود به توسط آنچه
ص: 1019
در این كتاب بر ایشان ثابت كرده لازم آوردهام ایشان را هدایت ارزانی فرماید، در همین كتاب سررشته داشته باشند از برای آنكه در وقتی كه دست از كفرها كه تا حالا به خدا و همه انبیا ورزیدهاند برداشته، میل به دین اسلام بهم برسانند و خواهند كه اسلام را اختیار نمایند دانسته باشند كه به كدام فرقه این امّت داخل باید شد.»
او آگاه بوده كه به این سادگی كسی از مسیحیان اسلام را نخواهد پذیرفت؛ بنابر این هدف بعدی خود را آگاه كردن مسلمانان از مبانی فاسد مسیحیت عنوان كرده است. او شاهد نشر آثار مسیحیان به زبان عربی در میان مسلمانان بوده و لازم دانسته است تا مسلمانان نیز درباره مسیحیت آثاری را در نقد مسیحیت انتشار دهند. وی در این باره مینویسد:
و اگر چنانچه آن جماعتی از نصارا كه در ملك ایران سكنا دارند به سبب قساوت قلب و خیالات شیطانی و لذّات نفسانی و جیفه دنیای فانی به سبب این فقیر هدایت نیابند، چنان نیست كه نوشتن این كتاب فایده نداشته باشد؛ زیرا كه از فواید او یكی این است كه چون این كتاب به دست علمای امامیه در هر مكان و در هر زمان كه باشند بیفتد، ممكن است كه از قوت این كتاب اطلاع بر ردّ دلایل كتب نصارا بهم رسانیده آن كار خیر كه هدایت این اشرار است به توسط ایشان به عمل بیاید، و به علاوه این اطلاع بر كتب چنینی كم نفع و قوّتی به دین اسلام ندارد بلكه باعث آن میشود كه بعد از آنكه كسی از شیعیان بر كیفیت كتب و مأخذ اعتقادات فاسده نصارا اطلاع بهم رسانیده، قدر دین و كتاب خدا را كه نصیب ایشان شده است دانسته، شكر الهی بجا خواهد آورد و وسوسههایی كه از جانب شیطان است گاه باشد كه در دل او بیفتد از خود دفع خواهد نمود. هرگاه نصارا را غیرت دین باطل خود بر این داشته باشد كه كتب خود را عربی كنند و منظورشان الزام حجّت بر ما بوده باشد، مناسب است كه غیرت ما در دین خود كمتر از ایشان نبوده اطلاع بر كتب ایشان كه باعث الزام حجّت بر ایشان میشود اهمّ دانسته سهل نپنداریم.
وی در جای دیگری نوشته است: «باید دانست كه غرض اصلی از تحریر این كتاب آن است كه بر مسلمانان ظاهر شود كه همه كتب نصارا محرّف و از درجه اعتبار ساقطاند و بر نصارا معلوم گردد كه چنین كتابی قابلیت» استناد ندارد.
با این حال در صدد هدایت نصارا حتی سنیان نیز هست. او بازگشت خود را از مسیحیت با آن اعتبار و اهمیتی كه در جامعه مسیحی داشته است، شاهد آن میداند كه پیروی از عقل و استدلال كرده و از این جهت از آنان میخواهد تا به نصیحت وی گوش داده به اسلام و تشیع ایمان بیاورند. وی در این باره مینویسد: «پس نصارا و سنیان از بنده كه تازه داخل این دین شدهام نصیحت گوش كرده خوب است كه تا مرگ به ایشان
ص: 1020
برنخورده یا غضب الهی ایشان را در نیافته است و تا تكلیف به اعتبار فوت یا غضب الهی منقطع نگردیده است، دست از برهم زدن حقّی كه داخل باطل خود كردهاند كشیده، قوّت عقلی را كه خدای تعالی از برای فرق كردن میان حسن و قبح انعام فرموده است، در جدا كردن حق از باطل كار فرموده همه اوقات عمر خود را صرف این فرق كردن بكنند. و چون تا تعصّب را به كنار نگذارند، این كار خیر دست بهم نخواهد داد، پس اوّلا تعصب پوچی را كه هر یك از ایشان در مذهب باطل خود كه از آبا و اجداد گرفتهاند دارند دست بردارند و بعد از آن در پیدا كردن حق سعی به ظهور برسانند كه من از طرف دین ائمه اثنی عشر ضامنم كه در این دنیا و در آن دنیا هر دو آزار نخواهند كشید. و اگر هر دو این طایفه بگویند كه تو از برای ما ضامن میشوی و اما از برای تو كه دست از دین آبا و اجداد خود برداشته، روز و شب به رد و لعن مذهبی كه در آن شیر مادر خود را خورده مشغول میباشی كسی ضامن میشود كه در روز قیامت آزار نكشی! جواب آن است كه ضامن من، اللّه تعالی و كتاب مستطاب اوست كه به توسط حبیب خود به دنیا فرستاده و حصار احكام آن كتاب را به دوازده برج كه ائمه ما علیهم السلام هستند مستحكم و مضبوط گردانیده است. و اگر صدق و كذب ادعای كمترین را خواهند كه معلوم كنند، آسان است تا من زندهام به نزد من بیایند و بعد از من این كتاب را كه در میان ایشان خواهم گذاشت آلت تجربه بطلان دین خود و حقیّت دین اسلام قرار بدهند اما به شرطی كه چنانچه سفارش به ایشان كردهام، تعصب پوچ را به كنار بگذارند.»
در سخنی كه خود وی درباره انگیزه تألیف بیان كرده، آمده است كه یكی از كارهای مهم او ترجمه درستی از تورات است. وی كه ترجمه عربی را بررسی كرده مینویسد كه این ترجمه، مغلوط و غیر قابل اعتماد است. وی در این باره مینویسد: «بر ضمیر برادران دینی مخفی نماناد كه چون غرض از تحریر این كتاب آن است كه بر همه كس ظاهر شود كه كتبی كه امروز نصارا به آنها مستند میباشند كتب سماوی نیستند، پس بعد از آنكه این تورات عربی را با تورات لاتینی مقابله كرده، زیاده و نقصان و تفاوتهایی را كه این تورات عربی با تورات لاتینی دارد بیان نمودیم». وی میافزاید «این پادری كه تورات را عربی كرده است با وجود آنكه فی الجمله عربی میدانسته است، در هیچ فصلی نیست كه چندین كلمه را تغییر نداده باشد؛ به خصوص در این فصل كه ترجمه میكنیم، زیرا كه در بعضی از این اسامی كه در این فصل مذكور است عین را به جای الف و شین را در جای سین و غین را در جای جیم و نون را در جای میم نوشته است». روشن است كه برخی از این تغییرها ناشی از تلفظ حروف در زبانهای مختلف است. او خود در هدایة الضالین مینویسد: اگر خواهند علی را از عبری به لاتین ترجمه كنند بجای عین الف گذاشته الی میگویند. با این حال، به عقیده
ص: 1021
علی قلی این كار به نوعی تحریف نیز میتوانسته منجر شده و افزون بر آن «این پادری مترجم، آن قدر ربط نداشته است كه بداند هر حرفی از حروف تهجی لاتینی را در عربی به چه حرف ترجمه میباید كرد».
آنچه قابل ذكر است این كه بسیاری از اشكالات او در ثبت اسامی به همین تفاوت زبانها در تلفظ حروف بر میگردد كه عملا وارد نیست. وی بر این باور است كه مترجم عربی میبایست متن لاتینی را با دقت ترجمه كرده و كمترین تغییری در آن نمیداد. مثلا مترجم عربی، مسدود شدن رحم را به محروم شدن از فرزند برگردانده است. وی مینویسد: «و اگر چه محروم شدن از فرزند فی الجمله دلالتی بر مسدود شدن رحم میكند، اما این دستور مترجم نیست بلكه مترجم باید حذو النعل بالنعل ترجمه كند». ایضا در جای دیگر مینویسد: «پادری مترجم كه تورات لاتینی را به عربی ترجمه كرده است میبایست كه هر چه در لاتینی است، همان را در عربی بنویسد.» و نیز مینویسد: «هر چند كه خاك و خاكستر شوم، مراد این است كه حرف میزنم هرچه باداباد؛ و باید دانست كه اكثر جاهای فصول این كتاب، چون عربی این تورات بسیار نامربوط است، اگر چنانچه ترجمه موافق الفاظ هر فقره بشود هیچ معنی درستی از آن فهمیده نخواهد شد، لهذا از روی قصد و فحوای عبارات در بعضی جاها ترجمه مینویسم.» با این همه، اشتباهات خود علی قلی در ترجمه كم نیست. به مواردی از آنها در پاورقیها متن چاپی كتاب اشاره كردهایم.
گفتنی است كه مؤلف افزون بر ترجمه و نقد سفر پیدایش تورات، ترجمه چهل سوره تورات منسوب به امام علی علیه السلام را كه مأخذ آن به درستی بر ما روشن نیست در ادامه آورده و سپس دوازده باب از حكمت سلیمان را نیز ترجمه و شرح كرده است. این علاوه بر مباحث بسیار فراوانی است كه در لابلای كتاب از مسائل مختلف آمده و آن را خواندنی كرده است.
«جروم» یا «جرانیم»
در این كتاب بیش از هر كس، به قدیس هیرونوموس یا به قول علی قلی، جرانیم حمله شده است. وی در حدود سال 340 متولد شده، تا سال 385 در روم بوده، و پس از آن از آنجا به بیت لحم رفت و سی و چهار سال پایان عمر خود را مشغول كارهای علمی شده است. نام وی در تلفظ لاتین و انگلیسیJerome است و در تلفظ یونانی به هیرونوموس مشهور میباشد.Pope Damasus یا دمس پاپا در سال 382 پیشنهاد این ترجمه را به جروم كرده و وی ترجمه كتاب مقدس را میان سالهای 391 تا 406 به زبان لاتین، بر مبنای متن اصلی انجام داده است. این ترجمه در زمان خود با مخالفتهایی مواجه شد، اما پس از مدتی به صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست ج3 1022 «جروم» یا«جرانیم» ..... ص : 1021
ص: 1022
عنوان یك ترجمه خوب به عنوان مهمترین متن رسمیت یافت. این ترجمه به نام [Vulgate[ و ولگات شهرت دارد. ویل دورانت مینویسد: وی در حدود پنجاه رساله در مسائل وجدانی و اخلاقی و تفسیر كتاب مقدس نوشت ... و طی هجده سال تلمذ صبورانه توانست از كتاب مقدس ترجمهای فصیح و اعجازآمیز به لاتینی به دست دهد. این ترجمه اكنون نزد ما به وولگات معروف است و از بزرگترین و با نفوذترین آثار ادبی قرن چهارم میلادی به شمار میرود. البته در این ترجمه مانند هر اثر دیگری به آن حجم اشتباهاتی وجود دارد و برخی اصطلاحات خشن عامیانه نیز در آن هست كه هر نابگرایی را مشمئز میكند؛ اما لاتینی آن در سراسر قرون وسطی زبان الهیات و ادبیات شد. «1»
در سال 1546 كنسول ترنتTrent اظهار میكند كه وولگات تحت حاكمیت شدید لاتین است و احتمال اشكالات كوچكی در آن میرود؛ لذا باید تصحیح شود. به دنبال آن، این نسخهClementine وولگات در سال 1592 توسط پاپ كلمنت عرضه شد. پس از آن این نسخه قطعی كلیسای كاتولیك روم شد. گویا در سال 1907 اصلاحاتی در آن انجام میگیرد، چنان كه در اواسط قرن بیستم نیز كمیسیونی به پیشنهاد شورای دوم واتیكان برای تجدید نظر در وولگات تشكیل شده است. «2»
از تألیفات دیگر جروم، كتابی در شرح اسامی عبری اماكن مقدس با عنوان لاتینیInterpre tationis Hebraicorum Nominum Liber میباشد.
اكنون باید بگوییم، مهمترین مشكل سیف المؤمنین آن است كه مؤلف آن تصور كرده است، كهنترین نسخه كتاب مقدس ترجمه جروم است كه البته چنین نیست؛ گرچه ترجمه جروم از نظر رسمیّت، رایجترین و قابل قبولترین ترجمهای است كه كلیسای كاتولیك آن را پذیرفته است. علی قلی شاهد اهمیت جروم در جامعه كاتولیك بوده و دیده است كه «نصارا كه نه تنها او را پیر خود میدانند [بلكه] صورت او را تراشیده در هر كلیسایی نصب نمودهاند و پرستش مینمایند». طبعا با توجه به اهمیت این ترجمه خواسته است تا نقد خویش را متوجه وی سازد.
علی قلی ایضا در این باره نوشته است: «ترجمهای كه جرانیم این كتب را كرده است، نصارا میگویند كه به الهام روح القدس شده است و بدین جهت ترجمههای جرانیم نزد ایشان اعتبار كتاب خدا دارد.» تقدس موقعیت جروم و بیتوجهی و عدم آگاهی علی قلی به وجود نسخه عبری تورات از پیش از زمان جروم و بعد از آن، سبب شده است تا وی تمام تحریفات كتاب مقدس را به جروم نسبت دهد. به همین دلیل هم در این كتاب و هم در
______________________________
(1). ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج 4، ص 69.
(2). نك: بریتانیكا 1991 جلد 12، ص 438؛ ج 6، ص 535- 536.
ص: 1023
هدایة الضالین (یا هدایة المضلین) تا توانسته ناسزا نثار جروم كرده است. شاهدی كه بر عدم آگاهی وی از نسخ عبری وجود دارد این است كه خود وی مینویسد: «نهایت آن كه چون امروز اصل كتب عبری در میان نیست كه كسی بعد از مقابله معلوم كند كه در این كتبی كه امروز یهود و نصارا دارند یك كلمه از آن كتب اصل نیست، زیرا كه تورات و سایر كتبی كه یهود در این زمان دارند، همه بر قالبزده «1» فرنگی است كه هرچه خواستهاند در آنها بر قالب زدهاند یا سواد آنهاست كه از روی ترجمه جرانیم قالب زده فرنگ برداشتهاند؛ مطلب آن كه امروز نصارا قالب زنان كتب یهودند و یهود كتب خود را از نزد آنها از فرنگ باید تحصیل كنند و این از جهت آن شد كه چون در وقتی كه قسطنطین ملعون و سایر پادشاهان كفّار تابعان دین چنینی كه میگویند كه دین حضرت عیسی است گشتند، تسلط به یهود و نصارایی كه بر حق بودند بهم رسانیدند از برای آنكه در باب دین اختراعی كه از برای خود اختیار كرده بودند سرزنش به ایشان نكنند، پس در بعضی جاها به تعدّی و شمشیر و بعضی جاها به پول همه كتب حق كه یهود و نصارا داشتند به مرور زمان بدست آورده بر طرف نمودند، به مرتبهای كه تا امروز آن دستور در میان ایشان مستمر مانده است ...» پس از آن به قضیه تفتیش عقائد میپردازد كه در جای دیگری از این مقدمه به آن پرداختیم. بدین ترتیب از آنجا كه وی شاهد آن بوده است كه همه نسخههای موجود كتاب مقدس از فرنگ آمده و ربطی به یهودیان ندارد و آنها نیز كتاب مقدس مورد نیاز خود را از اروپاییها میگیرند، تصور كرده است كه كهنترین متن، همان ترجمه جروم است. اكنون ما آگاهیم كه نسخههای عبری بر اساس همان متنی كه در اختیار جروم بوده در دسترس است و جز در مواردی اندك، جروم در اصل كتاب مقدس دستی نبرده است. طبعا تحریفی كه در كار بوده باید مربوط به عواملی پیش از وی باشد.